عضویت دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب در جامعه روحانیت مبارز، دلیلی در دست کسانی بود که میخواستند وی را یک اصولگرا بدانند. از سوی دیگر، حضور برخی نیروهای دولت اصلاحات در تیم انتخاباتی آقای روحانی و نقش آنها در پیروزی انتخاباتی رئیس جمهور منتخب، دلیلی بود برای این که هواداران اصلاحات از انتخاب وی احساس خوشحالی کنند.
عضویت دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب در جامعه روحانیت مبارز، دلیلی در دست کسانی بود که میخواستند وی را یک اصولگرا بدانند. از سوی دیگر، حضور برخی نیروهای دولت اصلاحات در تیم انتخاباتی آقای روحانی و نقش آنها در پیروزی انتخاباتی رئیس جمهور منتخب، دلیلی بود برای اینکه هواداران اصلاحات از انتخاب وی احساس خوشحالی کنند. به گزارش «تابناک»، نخست باید این نکته را یادآور شد که معرفی وزرا، حق قطعی و خدشهناپذیر رئیس جمهور است و ایشان اختیار دارد، بهترین گزینهها را متناسب با برنامههای خود و شرایط کشور به مجلس شورای اسلامی معرفی کند و مجلس نیز حق دارد، به آنها رأی اعتماد بدهد یا این که خواهان تغییر آنها باشد؛ افزون بر این که هر یک از آقایان معرفی شده نیز به عنوان وزیر پیشنهادی در جای خود قابل احترام هستند. بنا بر این گزارش، ترکیب کابینه پیشنهادی آقای روحانی از زوایای گوناگونی بررسی شده است. خود رئیس جمهور در روزهای انتخابات اصرار داشته که دولت فراجناحی را میپسندد. وی برای آقای هاشمی احترامی ویژه قائل است و دوستی دیرینهای دارد. در این باره باید گفت، تعاملات قدرت در صحنه سیاسی کشور حتما بر ترکیب دولت تأثیر داشته و اوضاع اقتصادی و بینالمللی کشور، مفهوم عقلانیت و تجربه را بر زبان و ذهن رئیس جمهور جاری ساخته که به انتخاب افرادی با سن بالا و تجربههای خاص منجر شده است و افزون بر آن، سوابق کار در حوزه امنیت ملی، جمعی بزرگی از افراد امنیتی را پیرامون رئیس جمهور گرد آورده تا بخشی از رقبای دولت، از اکنون اعتراض کنند که مسنترین و امنیتیترین دولت پس از انقلاب شکل گرفته است. اینها همه بخشی از واقعیات و احتمالات درباره دولت روحانی و سرنوشت آن است، ولی در ورای همه آن، باید به برخی واقعیات تاریخی کشور هم توجه کرد. اگر مرور تاریخ از سال ۱۳۶۸ و پس از پایان جنگ آغاز شود، در دورههای گوناگون تاریخ کشور، مفاهیمی چون جناح چپ و راست، اصلاحطلبان و محافظهکاران و به تازگی اصولگرایان در برابر هم قرار میگیرند؛ هرچند این عبارات در اندیشه سیاسی و در نظریه معانی مشخصی دارند، نشت و نفوذ آنها به میدان عملی سیاست در ایران پر از تغییر و انحراف و اعوجاج بوده و کمتر کسانی را میتوان یافت که با توجه به افکار و عقایدشان به طور کامل در یکی از این قالبها قرار گیرند. عجیب هم نیست که در ایران کسانی که روزی اصلیترین ایدههای چپ را تبلیغ میکردند، روز دگر به سمت دیگر صحنه سیاست ایران بغلتند. گام بعدی در مرور تاریخ سیاسی ایران، سال ۱۳۷۶ و پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری است. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور قبل از سال ۱۳۷۶ و خاتمی و ناطق نوری، رقبای اصلی در آن انتخابات این روزها با یکدیگر احساس نزدیکی بیشتری میکنند. همین سه نفر نمادهای مناسبی از فضای سیاسی آن روزهای کشور هستند. با وجود نزدیکی جدی هاشمی و ناطق نوری، بخش بزرگی از وزاری هاشمی در قالب حزب کاگزاران سازندگی به حمایت از خاتمی پرداختند و البته پاداش مناسبی چون ادامه مسئولیت در بخش اقتصادی دولت اصلاحات را گرفتند، ولی شخص هاشمی مورد هجوم شدید بخشی از اصلاحطلبان قرار گرفت و بر وی روزگار سختی گذشت که بعید است راضی شود بار دیگر فرصتی مشابه آن برای کسی فراهم آید. خلاصه آن که ناطق نوری و فراتر از آن همه کسانی که طرفدار وی بودند به حاشیه رانده شدند و خاتمی هم تلاش برای عبور از وی را تجربه کرد. این سه نفر بعید است راضی باشند که اوضاع به آن روزها برگردد. در مقطع بعدی و در سال ۱۳۸۴، هاشمی رفسنجانی آن گونه که مشهور است، راضی بوده از میان نامزدهای نزدیک به اصولگرایان، هر کسی جز احمدینژاد به ریاست جمهوری برسد. رئیس دولتهای نهم و دهم خود بارها گفته است که آمده تا آن نظم پیشین را به هم بریزد. شدت مخالفتهای سیاستمداری چون هاشمی رفسنجانی با چنین ایدهای نیازی به توضیح ندارد. آن گونه که چند هفته پیش از این، از سوی سید حسین موسویان مطرح شده، هاشمی در سال ۸۸ به دنبال گزینههایی مانند روحانی، ولایتی، ناطق نوری و علی لاریجانی بوده است، ولی سرانجام سیر رخدادها به سویی دیگر رفت. بنابراین طیف وسیعی از نیروهای سیاسی در ایران شامل افرادی چون هاشمی رفسنجانی، روحانی، ولایتی، ناطق نوری، علی لاریجانی و حتی سید محمد خاتمی نه تکرار دوران حمله به هاشمی و عبور از خاتمی را دوست دارند و نه دورانی که از دست احمدینژاد سختیها کشیدند. محدوده قانونی بازی سیاسی از دید آنها در فاصله همین دو موضع سیاسی است. در عبور مردم ایران از دو نماد جنجالی اصلاحطلبی و منتسب به اصولگرایی و البته با توجه به شرایط خاص اقتصادی و سیاسی کشور آنها به گزینهای در همین محدوده روی آوردند. گروهی از نیروهای موسوم به تکنوکراتهای دولتی و نیز نیروهای راست سنتی هم به این وضعیت راضیترند تا این که از
سوی احمدینژاد یا برخی اصلاحطلبان به حاشیه رانده شوند. احتمالا همین نیروها هستند که حتی تلاش دارند با حضور افرادی چون ناطق نوری و روحانی حزب فراگیر اصولگرایی تشکیل دهند. حتی سخنانی در مورد تلاش هاشمی برای احیای حزب جمهوری اسلامی هم مطرح شده است. رئیس جمهور و بسیاری این روزها رأی مردم در انتخابات ۲۴ خرداد را رأی به تغییر سیاستهای هشت سال اخیر تعبیر کردهاند، ولی به نظر میرسد، تغییر مورد نظر به سمت استقرار و ثبات در همان محدودهای است که در بالا به آن اشاره شد. ثبات، اطمینان و اعتماد مفاهیمی هستند که این روزها بسیار در سخنان رئیس جمهور جدید مطرح میشود و بها دادن به افرادی چون رحمانی فضلی و پورمحمدی و حامیان آنها، نه یک امر عجیب که کاملا قابل درک است. برای تغییر این نظم و هندسه جدید باید شکیبا بود؛ شکیبایی که شاید تنها تا انتخابات بعدی مجلس به طول بینجامد.
منتشر شده در
نظرات
ارسال یک نظر