در حال خواندن
تحمیل پروژه‌های حاکمیتی و هزینه ۵ هزار میلیارد تومانی روی دست نظام بانکی
0

تصمیم‌گیری در مورد تامین منابع یا خرید خدمت از خارج سازمان، به میزان کل ارزش افزوده حاصل از فعالیت تحت مالکیت سازمان و میزان مزیت رقابتی شرکت در آن فعالیت بستگی دارد.

در این میان مناقصه یکی از روش‌های برون‌سپاری است که اگر مکانیزم‌هایی مانند مناقصه را درست اجرا نکنیم در نهایت یا پروژه‌ها درست انجام نمی‌شود یا با هزینه بالاتر از آنچه باید باشد برای ما تمام می‌شود. حداقل در رابطه با پروژه‌های حاکمیتی در حوزه پرداخت مشاهده می‌کنیم که سالانه ۵۰۰۰ میلیارد تومان به سیستم بانکی هزینه وارد می‌شود، در حالی که نظام حاکمیتی به‌شدت از این زیرساخت‌ها دفاع می‌کنند.

در همین زمینه با محمدرضا جمالی، متخصص هوش ماشین و روباتیک گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

علیرضا هوشمند –

*نظر شما در خصوص دلایل شکل‌‌گیری شرکت‌های حاکمیتی و شرکت‌هایی که بعضا در کنار بانک‌ها وجود دارند و اینکه چرا برخلاف دنیا پروژه‌ها به‌صورت برون‌سپاری و با مناقصه برگزار نمی‌شود یا مناقصه‌ها به‌صورت محدود برگزار می‌شوند، چیست؟

در ابتدا اجازه دهید که قبل از قضاوت در مورد اینکه برون‌سپاری خوب است یا بد، درباره مناقصه و رقابت شرکت‌ها برای گرفتن پروژه‌ها و فلسفه و چرایی مناقصه صحبت کنیم.

برای تصمیم‌گیری روش‌های مختلفی وجود دارد که بسته به مورد ممکن است از یکی از مکانیزم‌های تصمیم‌گیری (‌Decision Making Mechanisms‌) استفاده شود. معروف‌ترین روشی که ما برای تصمیم‌گیری می‌شناسیم، رأی‌‌گیری است. این در حالی است که مکانیزم‌های دیگری مانند حراج، چانه‌زنی، مکانیزم بازار و شبکه قرارداد‌ها برای تصمیم‌گیری وجود دارد. برای مثال ما در خرید ممکن است از روش چانه‌زنی استفاده کنیم، در حالی که چانه‌زنی در خیلی از کشورها ممکن است جرم باشد اما در کشورهای خاورمیانه و آسیای شرقی مرسوم است. همچنین برای انتخابات از رأی‌‌گیری استفاده می‌کنیم، در حالی که رأی‌‌گیری برای برخی از فعالیت‌ها مانند تعداد دفعات تسویه شاپرکی به‌هیچ‌وجه روش خوبی نیست و باید مبتنی بر قوانین درست پرداخت و بانکی سامانه‌های پایا و ساتنا طراحی شوند.

در این میان به مناقصه می‌رسیم. مناقصه نوعی حراج است. حراج‌ها انواع مختلفی دارند که روش‌های حراج انگلیسی و هلندی و کور معروف‌ترین آنها است. آن چیزی که ما به‌عنوان مناقصه می‌شناسیم به‌نوعی حراج کور است و درصورتی که تحت شرایط مناسب برگزار شود و اطلاع‌رسانی مناسب صورت گیرد و هیچ‌کدام از شرکت‌کنندگان از قیمت و شرایط رقیبان مطلع نباشند، بهترین نتیجه برای همه ذی‌نفعان می‌تواند رقم بخورد. ما همه‌چیز را به سبک خودمان بومی‌سازی کرده‌ایم که به‌نظر می‌رسد در مورد مناقصه نیز این کار را انجام داده‌ایم. به‌طور مسلم برگزاری مناقصه شرایطی دارد مانند اعلام عمومی و محرمانه بودن قیمت‌ها و امتیازها که وقتی همین جزییات رعایت نمی‌شود، نتیجه مناسبی به‌دست نمی‌‌آید.

 

*آیا اکنون مناقصات به‌صورت صحیح برگزار می‌شوند یا فقدان مکانیزم، موجب ناکارآمد شدن این مناقصات شده است؟

مناقصه و فرایند تصمیم‌گیری درست، شرط لازم برای نتیجه درست است. اگر نتایج نادرست در حوزه بانکی و پرداخت و پروژه‌های حاکمیتی داریم، یکی از دلایلش می‌تواند این باشد. وقتی که مکانیزم‌هایی مانند مناقصه را درست ایجاد نمی‌کنیم، در نهایت یا پروژه‌ها درست انجام نمی‌شود و یا با هزینه بالاتر از آنچه باید باشد برای ما تمام می‌شود. حداقل در رابطه با پروژه‌های حاکمیتی در حوزه پرداخت مشاهده می کنیم که سالانه ۵۰۰۰ میلیارد تومان به سیستم بانکی هزینه وارد می‌شود، در حالی که حاکمیت به‌شدت از زیرساخت‌های حاکمیتی دفاع می‌کند. وقتی ما مکانیزم‌هایی مانند مناقصه را در جای خودش به‌کار نمی‌بریم و بانک مرکزی در جایی به‌جز ابزارهای سنتی و زیرساخت‌های تسویه پایا و ساتنا وارد می‌شود، هزینه‌های سرسام‌آور ایجاد می‌شود. این تصمیم حتی با نیت درست و با نام مصلحت و سرعت و گاهی اوقات ترس، ما را به نقطه‌ای می‌رساند که هزینه سرویس‌های اجتماعی و حاکمیتی برای کشور به‌شدت بالا می‌رود.

همین‌طور که نگاه می‌کنیم، در این ۱۵ سال هم مناقصه‌ها درست برگزار نشده و هم اینکه با هزینه‌های بین ۱۰ تا ۱۰۰ برابر برخی از خدمات در حال ارایه است که اگر از سمت بانک‌ها پرداخت شود تبدیل به نرخ بهره و اگر از سمت دولت پرداخت شود تبدیل به کسر بودجه و در نهایت تورم و اگر توسط مردم پرداخت شود تبدیل به هزینه و گرانی و کاهش قدرت خرید و فشار بیشتر بر مردم خواهد شد. خدمت با کیفیت بد و قیمت بالا هزینه‌‌اش توسط هر کس پرداخت شود سرانجام به کل کشور وارد می‌شود.

مفهوم و معنی مناقصه درست درک نشده است و نمی‌دانیم این روش جزو یکی از بهترین روش‌های تصمیم‌گیری است. خیلی وقت‌ها خود شرکت‌ها به‌دلیل درست اجرا نشدن مناقصه‌ها آن را روشی می‌دانند که موجب بالا رفتن بوروکراسی می‌شود.

 

*پس اگر به این شکل است، چرا مناقصه برگزار می‌شود؟

مناقصات برگزار می‌شوند تا با قیمت کمتر و هزینه کمتر، کیفیت بالاتری را تحویل دهیم. برگزاری مناقصه به‌صورت درست و صحیح موجب ایجاد بازار رقابتی خواهد شد و وقتی صورت نمی‌گیرد سیستم در نقطه نامناسبی از نظر هزینه و کیفیت قرار می‌گیرد.

وقتی به یک نقطه از بازار که اتفاقا نقطه تعادل هم نیست تمرکز داریم و تاکید می‌کنیم، در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این پروژه دست شرکت‌هایی خواهد افتاد که عملا توانایی اجرای آن را ندارند و نمی‌توانند سیستم را به نقطه تعادل برسانند. در اینجا می‌توان تصور کرد که زنجیره جامعه که به هم متصل هم هست و از این سیستم‌ها می‌گذرد یا در کل هر عملکردی که با این سیستم سروکار دارد عملا سرویس خوبی نمی‌گیرد و در نهایت باعث ضرر جامعه خواهد شد.

حداقل در رابطه با پروژه‌های حاکمیتی در حوزه پرداخت مشاهده می کنیم که سالانه ۵۰۰۰ میلیارد تومان به سیستم بانکی هزینه وارد می‌شود، در حالی که حاکمیت به‌شدت از زیرساخت‌های حاکمیتی دفاع می‌کند.

*از نظر شما بخش خصوصی برای حذف نگرانی نهادهای حاکمیتی چه راهی را باید در پیش بگیرد؟

مجموعه‌های موفقی در دنیا وجود دارند که می‌توان به دارپا (‌DARPA‌) اشاره کرد. این مجموعه علاوه بر تعریف پروژه‌های تحقیق و توسعه مناسب، در برگزاری مناقصات پژوهشی و قرارداد‌های نظامی با شرکت‌ها روش‌های جالبی دارد که هم می‌تواند مدیریت دانش را انجام دهد و هم به‌خوبی مناقصات را انجام دهد. بررسی سازمان‌های بسیار قوی با تعداد نیروهای محدود برای ما درس‌های بسیار زیادی دارد که می‌بینیم ارتش ایالات متحده را به نقطه مناسبی رسانده است و در دل پروژه‌های فوق‌سری و نظامی ایالات متحده مواردی مانند اینترنت و سیستم GPS جهانی ایجاد شده است.

شخص یا سازمانی که قرار است این مناقصات را برگزار کند یا باید از شرکت‌ها و مشاورهایی که در این حوزه هستند استفاده کند یا باید خودش این دانش را داشته باشد. وقتی چنین دانشی داخل مجموعه نیست باعث می‌شود مجموعه در آینده ریسک‌پذیر نباشد. امروزه همه به این فکر هستند که اگر حرکتی صورت پذیرد و شرکتی خارج از حوزه شرکت‌های حاکمیتی باشد زیر سوال می‌روند و هیچ‌کس حاضر نیست این هزینه تغییر را بپردازد و این مساله در تمام سطوح وجود دارد؛ از مساله‌ای ساده ولی بسیار مهم مانند کارمزدها گرفته تا مسایل برگزاری مناقصات و پروژه‌های جدیدی که به سازمان و فرایندهای خاصی نیاز دارد.

 

*چرا در مناقصات داخلی ما شرکت‌های طرف سوم یا third party وجود ندارند؟

یک بخش از این مسایل به خاطر این است که شرکت‌های Third Party در کشورمان خوب رشد نکرده‌اند که بتوانند حتی برگزار‌کننده مناقصات باشند. شرکت‌های طرف سوم یا ‌Third Party‌ برای نظارت بر قراردادها و همچنین برگزاری مناقصات لازم هستند که در این زمینه‌ها ما به‌شدت دچار ضعیف هستیم و اجازه نداده‌ایم این شرکت‌ها رشد کنند. باید توجه کنیم که برگزاری مناقصه، علم و دانش و تجربه مناسبی می‌خواهد و اگر این دانش را سازمان‌ها بتوانند با برگزاری جلسات فنی مناسب با شرکت‌های طرف سوم کسب کنند، وضعیت بهتر خواهد شد. این در حالی است که معمولا عجله و شتاب بیش از حد در مناقصات مشاهده می‌کنیم و حتی جاهایی برای پروژه‌هایی که در کل نیاز به مناقصه ندارند مناقصه برگزار می‌شود.

هر ابزاری دامنه‌ای دارد، همان‌طور که نمی‌توان از کامیون برای جابه‌جایی مسافر استفاده کرد، از مناقصه هم نباید برای هر موردی استفاده کرد.

 

*چرا حاکمیت اکثر پروژه‌های خود را به زیر مجموعه‌های خود واگذار می‌کند؟

پوشش‌دهی نامناسب نیازها باعث می‌شود که سازمان‌های پنهان در شبکه بانکی ایجاد شود. به عبارتی وقتی فرایند‌ها درست انجام نمی‌شود و از فناوری اطلاعات به‌خوبی و با کیفیت و قیمت مناسب استفاده نمی‌شود، ما با یک سازمان عریض و طویل مواجه می‌شویم که بیش از ۳۵۰۰ نفر نیرو دارد. این مساله به‌هیچ‌وجه توجیه ندارد و در مقایسه با دنیا هم چنین مواردی مشاهده نمی‌شود. از طرفی می‌بینیم که برخی شرکت حاکمیتی استانداردهای لازم را ندارد. به‌عبارتی از یک طرف درآمد هزار میلیارد تومانی دارد و از طرف دیگر سرانه هر نیرو با توجه به جمعیت حدود هزار تا هزار و ۵۰۰ نفری در آن حدود ۷۵۰ تا یک میلیارد تومان است. این در حالی است که در شرکت‌های فناوری اطلاعات سرانه هر نیرو بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان در سال است. به این صورت به‌ازای هر شغل در شرکت‌های حاکمیتی بیش از ۱۰ شغل و فرصت از صنعت گرفته شده است و البته باید حساب کرد که نرخ ۱۲ صدم درصدی نرخ بهره شرکتی مانند خدمات، چه میزان شغل را در کل کشور از بین می‌برد.

البته فکر نکنید که شرکت‌های حاکمیتی هم از وضعیت موجود راضی هستند. آنها در سال‌های اخیر به‌شدت به زیرساخت‌های حاکمیتی وابسته شده‌اند و بیش از ۹۰ درصد درآمد آنها به سامانه‌های حاکمیتی وابسته شده است. لذا لازم است مدل درآمد آنها هم تغییر کند، در حالی که ۱۹ زیر سیستم برای بانک مرکزی توسعه داده‌اند تنها منبع درآمد آنها از دو سامانه تامین می‌شود.

 

*آیا بخشی از این موضوعات ناشی از انحصارطلبی برخی مدیران نیست؟

انحصارطلبی ممکن است باعث به‌وجود آمدن مسایلی شود. برای مثال وقتی که حاکمیت تمام پروژه‌های خود را به یک شرکت واگذار می‌کند و این شرکت به جای برگزاری مناقصه‌ها و ایجاد بهترین کسب‌و‌کار برای حاکمیت، خودش می‌خواهد همه کارها را انجام دهد. به اینجا می‌رسیم که ارتباطات بین‌المللی پیش نرفته است. صد‌ها برابر هزینه چاپ اسکناسی مانند ۵۰۰۰ تومانی هزینه کارمزد می‌دهیم. کیفیت خدمات پایین می‌آ‌ید. متمرکز بودن بیش از حد شتاب و شاپرک تبدیل به یک تهدید امنیتی و ملی می‌شود و در نهایت همه اینها به‌صورت نرخ بهره حداقل نیم‌درصدی فقط در تراکنش‌های الکترونیکی با کارت به کشور تحمیل می‌شود.

 

*به نظر شما راه برون‌رفت از این وضعیت چیست؟

من فکر نمی‌کنم موضوعی که مطرح می‌کنید در رابطه با مناقصه‌ها فقط مربوط به سیستم بانکی و پرداخت باشد. به نظر من راه برون‌رفت این است که الگو بگیریم و دانش لازم در رابطه با فلسفه مناقصه و ایجاد بازار رقابت را درک کنیم. شاید حتی به این نتیجه برسیم که در کشور ما روش اجرای مناقصه‌های کور درست نیست و باید از مکانیزم‌های دیگری به این منظور استفاده کنیم که برای کشورهایی که دولت نقش اجرایی هم دارد مناسب‌تر باشد و در اینجا دولت هم مجبور شود بدون رانت وارد رقابت شود، بانک مرکزی هم باید به سمت رگولاتوری و چابک شدن حرکت کند. در حالی که بانک مرکزی در خلاف این جریان در حال حرکت است.

منبع: هفته نامه عصر ارتباط

درباره نویسنده
عبداله افتاده
دانش آموخته رشته روابط عمومی الکترونیک هستم، به واسطه شرایط زندگی رشته‌های مختلف کاری را تجربه کردم، تا اینکه در سال 1380 با ورود به خبرگزاری ایرنا استان تهران به عنوان خبرنگار متوجه اشتیاق فراوان به این حرفه شدم. از آن زمان تاکنون نیز در رسانه‌های مختلف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به فعالیت بوده‌ام. موجب خرسندی است اگر انتقادات، پیشنهادات و سوژه های خبری خود را از طریق کانال‌های ارتباطی زیر با من به اشتراک بگذارید.

ارسال یک نظر