مداد رنگیهایشان را برداشتهاند تا با دستهای کوچکشان آرزوهایشان را به تصویر بکشند؛ پدر، خانواده، تلویزیون، سفره هفتسین، لبخند. برای کودکان بیسرپرست، همه اینها آرزوهای بزرگی است.
میپنا – فاطیما، ثریا، امیرعلی، عسل، محمدطه، غزل، سیدماهان، محمدحسین و … همه کودکانی هستند که مصمم شدهاند با همان شیوههای دنیای کودکانهشان میان بزرگترها کار کنند و به قول خودشان «نانآور خانواده» باشند. آرزوهایشان را که بزرگترین داراییشان است، با دستهای خود نقاشی کردهاند، به آن رنگی میزنند و میفروشند.پدر که نباشد، پشتشان را خالی حس میکنند؛ مادر میشود تنها پناه و قهرمان زندگیشان که باید صبورانه بار مشکلات زندگی را به دوش بکشد. در بین این کودکان کم نیستند آنهایی که «مادر» هم برایشان آرزوست، مادر را در نقاشیهایشان کشیدهاند با دامنیگلدار و خود را دست در دست مادر، لبخندزنان تصویر کردهاند.خیریه «دستهای مهربان» که بنیادی مردمنهاد است، به یاری این کودکان آمده و زمینهای فراهم کرده است که بچهها بتوانند با فروش نقاشیهایشان درآمدی کسب کنند.این کودکان گفتهاند ما امسال برای سال نو لباس نمیخواهیم؛ به ما کار بدهید. کار میکنیم و خودمان پول درمیآوریم. قرار شد نقاشی بکشند و خیریه با برگزاری نمایشگاهی، نقاشیها را برایشان بفروشد. پای برگزاری نمایشگاه و فروش نقاشیهایشان که به میان آمد، بچهها در کشیدن نقاشیهای بهتر و تکمیل آنها برای به نمایش درآمدن و فروششان جدیتر شدهاند.حضور در نمایشگاه نقاشیهای بچههای زیر ۱۴ سال، حال و هوای خاصی دارد. تماشای آنها وقتی با جدیت نقاشی میکشند و بعد کنار آنها میایستند تا به کسانی که خواهان خریدشان هستند، دربارهاش توضیح دهند: «سفره هفت سین کشیدهام. این مامان است، این هم من و داداش. این هم بابا است که قرآن میخواند. بابا را از روی عکسش کشیدهام. مامان گفته پیش خدا رفته است.»با خط کودکانهاش کناری نوشته «پدر عزیزم جایت خالی است. بیا پیش ما. خدای مهربان، بابایم زود بیاید.»مددکاران این خیریه میگویند: «اولین نمایشگاه، اسفندماه سال گذشته برگزار شد. حدود ۴۰۰ هزار تومان توانستیم به هر کدام از بچهها بدهیم. بچهها با غروری این پول را به مادرشان میدادند؛ طوری که انگار آنها سرپرست خانواده شدهاند. با خوشحالی به مادر و خواهران و برادران کوچکترشان میگفتند: لباس امسال عیدت با من. مادر لازم نیست کار کنی و شاغل باشی.سه هزار و ۱۰۰ خانواده و نزدیک به ۱۰ هزار نفر زیرپوشش هستند، اما مردم همیشه ما را غافلگیر میکنند. هیچ بار نبود که زیر ۲۵ هزار نفر بازدید از نمایشگاه انجام شود. اوایل فکر میکردیم ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان جمع آوری شود. اما هر بار بالای ۵۰۰ و ۶۰۰ هزار تومان برای بچهها جمع شده است. یکی از خیرین نقاشی یکی از بچهها را ۱۵۰ هزار تومان خرید.»بچهها اول خط خطی میکشیدند و نقاشیها اول بیشتر شبیه خط خطی بود. آنقدر تمرین کردهاند که دیگر نقاشیها فوقالعاده شده است و دنبال این رفتهاند که بهتر کشیدن را یاد بگیرند. خودشان را هنرمند میدانند و خود را در کسوت پیکاسو میبینند. بچهها در دو ماه گذشته با علاقه نقاشیها را آماده کردهاند و کشیدهاند.در این نمایشگاه هر کدام از کودکان در عرض دو ماه نقاشی کشیدهاند و حدود ۲۰ اثر به نمایشگاه ارائه کردهاند. چندتاییشان را روی استندهایی نصب کردهاند و بقیه را پشت استند گذاشتهاند تا اگر بازدیدکنندهها بخواهند، آنها را هم ببینند و بخرند.طبقه دوم برج میلاد، محل نمایشگاه آثار این هنرمندان کوچک بود. دور تا دور نقاشیها را چیده بودند و خودشان همچنان درکناری شلوغ و پرهمهمه نقاشیهای گروهی میکشیدند. گاهی که سوژه عکاسها میشوند جلوی دوربین، کنار نقاشیشان ژست میگیرند و چه ماهرانه!خانههای رنگی، ماشین، حمام، کیف مدرسه، لباس نو، سفره هفت سین و جمع شاد کودکانه و خیلی از رؤیاهای این بچهها قرار است با دستهای پرمحبت خریداران نقاشیهایشان جان بگیرد و آنها احساس کنند آرزوهایشان که در این نقاشیها تصویر شده، خریدار دارند.بچهها به جای دختر هفت ساله نابینا هم کاردستی به نمایشگاه فرستادهاند. قوهای کوچک کاغذی در رنگهای مختلف. میگویند: «خانم! هر قو هزار تومان. میتوانی وقتی کتاب میخوانی، این قوها را برای نشانه لای کتاب بگذاری».مرد میانسالی که با دقت مشخصات نقاشیها را برای خرید یادداشت میکرد، میگوید من دفتر کارهای ساختمانی دارم؛ فکر کردم بهترین دکوری که میتوانم برای دفترم طراحی کنم همین نقاشیها هستند. میخواهم استندی تهیه کنم و کارهای این بچهها را بر روی آن نصب کنم.دختر جوانی میخواهد نقاشیهایی را که خریده در قفسه کتابش جای دهد. دیگری میز تحریرش را برای این قرار دادن این نقاشیها انتخاب کرده است.از خانم میانسالی که چند برگ نقاشی خریده است میپرسم نقاشیها را کجا میگذارید؟ میگوید: بهترین جایی که دارم.ایسنا – حمیده صفامنش
منتشر شده در
نظرات
ارسال یک نظر