نویسنده: رامین جهانپیما
چند سالی است در ایران کسبوکارهایی نوپا و تازه شکل گرفتهاند که مهمترین ویژگیهای آن مبتنی بر ایده خلاقانه و نوآورانه بودن، رشد سریع، تکرارپذیر بودن، مقیاسپذیری و قابلیت گسترش در بازار، قطعیتنداشتن در مدل کسبوکار و با نگاهی به روندهای جهانی و آینده است. هر استارتآپی لازم نیست حتما در حوزه کامپیوتر و اینترنت باشد. دلیل اینکه اغلب سروصداها درباره استارتآپها از این حوزه بلند میشود، دو دلیل مهم است: اول آنکه روز به روز هزینه سختافزار، نرمافزار و زیرساختهای لازم برای راهاندازی کسبوکار در این حوزه کاهش مییابد و در نتیجه با کمترین سرمایهها، میتوان شروع به کار کرد. دلیل دوم آنکه در بسیاری از کسبوکارهای این حوزه اغلب با مهیا کردن بسترهایی که بتوان در آنها تعداد کاربران، تعداد پردازندهها، میزان حافظه دایمی و موقت، پهنای باند، و غیره را افزایش داد، میتوان به تکرارپذیری و مقیاسپذیری دست پیدا کرد. همچنین گفتنی است که هر سایت یا اپ موبایل لزوما نمیتواند با تعریف استارتآپ جور در بیاید. در واقع این طور باید گفت که مدل کسبوکار پشت آن سایت مهم است که اگر به دنبال یافتن یک مدل کسبوکار تکرارپذیر و مقیاسپذیر با هدف رشد سریع است، جزو تعریف استارتآپ قرار خواهد گرفت. یکی دیگر از تصورات ناصحیح در مورد استارتآپها این است که کسبوکارهای کوچک، لزوما استارتآپ نیستند. برای مثال، یک سوپرمارکت محلی که سالهاست اجناسش را به یک روش تثبیتشده قبلی میفروشد و مشتریان و درآمدش در حال افزایش است، استارتآپ نیست؛ چراکه صاحبان آن از ابتدا مدل کسبوکار خود را بر اساس تجربیات و مدلهای موجود قبلی انتخاب کردهاند و تقریبا با دید باز و خیال مطمئنتری نسبت به آینده، آن سوپرمارکت را راهاندازی کردهاند. در دنیا استارتآپهای موفق زیادی وجود دارند مانند گوگل، فیسبوک، مایکروسافت، اوبر و اپل که همگی یک روز با یک ایده خلاقانه فضای عرضه و تقاضای موجود را تخریب کردند یا بهعبارتی توانستند با «تخریب خلاق» فضای جدیدی پدید آورده و در آن کار کنند و به سودآوری بالا دست یابند. سپس به واحدهای کوچک و متوسط (۱SME ) تبدیل شده و پس از آن راه خود را برای تبدیل شدن به شرکتهای بزرگ (Big Enterprise) پیمودند. استارتآپها میتوانند در حوزههای مالی و بانکی (FinTech)، بیمه (InsurTech)، حملونقل یا هر حوزه خدماتی و تولیدی باشند.
ما در این بررسی توجه خود را به استارتآپهای حوزه مالی و بانکی یعنی فینتکها محدود کردهایم؛ نامی که امروز برای همه خوانندگان بسیار آشناست و هر روز کلمه فینتک را در رسانههای مختلف میبینند و میشنوند. هیاهوی بسیار و شوی رسانهای شدید پیرامون فینتکها، برای صنعت بانکداری و همچنین خود فینتکها بسیار دستوپاگیر شده است. سوال اینجاست که بهراستی جایگاه فینتکها در منظومه صنعت و خدمات بانکی و پرداخت الکترونیکی کشور کجاست؟ چه مشکلاتی را توانستهاند از کاربران شبکه بانکی یا حتی بانکها حل کنند؟ سهم از بازار تراکنشهایشان چقدر است و در نهایت بانکهای کشور و بانک مرکزی چه نقشی برای توسعه این بخش از صنعت باید بازی کنند؟
فینتکهای وطنی نوآوری و فناوری خاصی ندارند
با مرور فضای فینتکی کشور و نگاه به شرکتهای فینتک فعال میتوان دریافت که تنوعپذیر نبودن (diversity) بزرگترین مشکل شرکتهای فینتک وطنی از نقطه نگاه خدمت است. خدمات تکراری و غیرمتنوع، فناوریهای نهچندان بهروز و بدتر از همه نگاه تکراری به مشتریان باعث شده فینتکهای وطنی حرف تازهای برای گفتن نداشته باشند. برای نمونه بهصراحت میتوان ادعا کرد که پرداختیارها که بهتازگی بانک مرکزی به تنظیم مقررات و اعطای مجوز در این خصوص اقدام کرده است، سرویسهایی بسیار مشابه با شرکتهای PSP ارایه میدهند. جای آنکه مقررات بتواند فینتکهای پرداختیار را چابکتر کند، برعکس آن اتفاق افتاده است، یعنی بخش عملیاتی و سربار جذب مشتری و بازاریابی شرکتهای PSP به پرداختیارها منتقل شده تا احتمالا PSPها بتوانند چابکتر عمل کنند! پرداختیارهای فعال در کشور که خود را مترادف فینتک هم میپندارند، تقریبا خدمات ارزش افزوده جدیدی برای مشتریان خود خلق نمیکنند. در واقع فصل مشترک سرویسهای شاپرک، PSPها و پرداختیارها در این فینتکها جمع شده است. این ادعا خالی از معنا نیست اگر بگوییم پرداختیارها از فضای فینتکی فاصله گرفتهاند و در عمل، نوآوری و فناوری خاصی ارایه نمیکنند.
حتی با گشتوگذار در نمایشگاههای استارتآپی هم همین تنوعنداشتن به چشم میخورد. چند سرویس انگشتشمار مانند crowd funding، QR payment، payment dashboard و غیره وجود دارد که تعداد زیادی استارتآپ بر محور آن شکل گرفتهاند. در واقع فینتکها زحمت زیادی برای نوآوری و پیاده کردن ایدههای نوین بر بستر تکنولوژی نمیکشند، بلکه سعی میکنند از روی دست هم کپی کنند و بیشتر تلاششان برای جذب سرمایه یا شراکت با بانکها و سایر نهادهای بزرگ است. از آن طرف هم نهادهای عظیم و ثروتمند با اهدافی غیرمرتبط، مانند نمایش حمایت از استارتآپ! یا تبلیغات و ساده کردن مسایل مالیاتی، به سوی این فینتکها کشیده میشوند. واقعیت فینتکهای فعال در صنعت بانکداری و پرداخت الکترونیکی کشور این است که بهجز تعدادی بسیار محدود که واقعا خدمات جدیدی به مشتریان ارایه کردهاند، بقیه فعالان یا از تعریف فینتک خارج شدهاند و عملا کار PSP را انجام میدهند یا نتوانستهاند بازاری برای خود خلق کنند.
منحرف شدن فینتکها با جوسازی رسانهای
بنابراین تب فینتک و سروصدای زیاد پیرامون آن، تهی از محتواست و صرفا برجسته کردن یک واژه است که حتی برای آن تئوریهای لازم نیز پرداخته نشده است. صنعت بانکداری و پرداخت الکترونیکی کشور از سخنرانی در مورد فینتکها و برگزاری شو و نمایش و دعوت کردن از چند سخنران تکراری به اشباع رسیده است. پرسش اینجاست که این صنعت کشش رویدادهایی را که با فرکانس ماهانه برگزار میشوند، دارد؟! بنیانگذار یک فینتک که هر ماه در یک رسانه یا رویداد سخنرانی میکند، آیا واقعا ظرف یک ماه تجربیات شگرفی داشته که باید پشت میکروفن قرار بگیرد؟! متاسفانه جوسازی رسانهای بر منحرف کردن صاحبان کسبوکارهای فینتک دامن زده و آنها را از مسیر اصلی خود یعنی نوآوری دور کرده است و شاهد آن هستیم که این افراد معدود مدام از یک رویداد و سخنرانی به رویداد دیگری میروند، حال آنکه در اصل باید مراقب کسبوکار خود باشند و کاری را که در آن نبوغ دارند انجام دهند.
نقش بانکها و بانک مرکزی
شاید بزرگترین نقشی که بانک مرکزی و بانکهای کشور باید بازی کنند، آن باشد که هیچ کاری نکرده و از دخالت مستقیم در این شرکتها پرهیز کنند! تعامل بین فینتکها و بانکها راه رفتن روی لبه تیغ است. بانک یک نهاد سنگین و لخت است که دیوانسالاری زیادی دارد و برعکس فینتکها ماهیت چابک، نوآور و مبتنی بر فناوری دارند، بنابراین اتصال این دو نهاد به یکدیگر بسیار دشوار است. یکی از بهترین مدلها برای این اتصال، استفاده از هابهای فینتکی است. هر بانک به یک هاب فینتک نیاز دارد که بتواند ارتباطات و تعاملات بین بانک و فینتکها را تنظیم کند. هابها شرکتهایی هستند که از دل بانک به وجود میآیند و ارتباط سازمانی، قراردادی، انسانی و حتی فیزیکی نزدیکی با بدنه بانکها دارند، بنابراین میتوانند نیازها و مسایل بانک را شناسایی کرده و از طریق اتصال به دنیای فینتکها نیازهای خود را حلوفصل کنند. از طرف دیگر فینتکها هم با مجموعههایی بسیار چابکتر طرف مذاکره و قرارداد هستند. این هابها اختیارات کافی برای حمایت و انعقاد قرارداد با فینتکها دارند و به همین سبب شرکتهای فینتک بهسرعت میتوانند فناوریهای نوین را برای حل مسایل و ارایه خدمات بانکی بهکار گیرند. البته علاوه بر سهولتهای کسبوکاری و حقوقی که برای فینتکها پدید میآید، هابهای فینتک باید بتوانند سکوهای نرمافزاری را بر بستر سرویسهای بانکی (open API) برای فینتکها ارایه کنند تا این شرکتها بهراحتی محصولات و خدمات خود را به سوییچ و سامانه متمرکز بانکها (corebanking) متصل کرده و در اختیار مشتریان قرار دهند. در این تعامل دوطرفه، به جای آنکه بانکها خدمات خود را در لایه front برای مشتریان خود شخصیسازی کنند، این اختیار را از طریق هاب به فینتکها واگذار کرده و از این رهگذر رضایتمندی بالایی برای مشتریان فراهم آورده و همچنین تمرکز خود را بر ارایه زیرساختهای مطمئن معطوف میکنند. بانک مرکزی نیز میتواند در تعامل با هابهای بانکها، با استفاده از تجربیات عملی این شرکتها، رگولاتوری منعطف و چارچوبگونهای برای شرکتهای فینتک برقرار کند. حتی میتواند نظارت خود بر فعالیت فینتکها را به هابهای فینتکی واگذار کند.
بنابراین در عین حال که چابکی و نوآور بودن فینتکها لطمه نمیخورد، نگرانیهای بانک مرکزی از بابت رعایت مقررات برطرف خواهد شد. لذا امیدواریم بانکهای کشور و همچنین بانک مرکزی با استفاده از تجربیات موفق دنیا در تعامل با شرکتهای فینتکی، به دور از رفتارهای نمایشگرانه، در راستای توسعه این فضا گام بردارد.
[۱] Small Medium Entity
منبع: هفته نامه عصر ارتباط
ارسال یک نظر