هفته نامه سلامت نوشت:
بعد از ۲۴ خردادماه سال جاری، روحیه مردم تغییر کرد و به نظر من شادی و امیدواری بین مردم بیشتر دیده میشود اما شاید بپرسید کدام آمار و کار میدانی این صحبتهای شما را تأیید میکند؟ درست میگویید؛ آماری ندارم نه من و نه نهادهای دیگر تحقیقی در این زمینه انجام ندادهایم اما میخواهم از مشاهدات خودم برای شما بگویم که در بین همین مردم زندگی میکنم، با آنها صبحها سوار تاکسی میشوم، با آنها به مهمانی میروم و با آنها در جمعهای دانشجویی به گفتوگو مینشینم و میبینم مردم این شادمانی را ابراز میکند نه به این صورت که بگویند: «بعد از انتخابات ما خیلی شادتر شدیم آنها این شادمانی و امیدواری را در گزارههایی بیان میکنند که میتوان از میان این گزارهها و جمعبندی آنها به چنین نتیجهای رسید. مثلاً بارها در تاکسی شاهد این گفتوگوها بودم که «چقدر خوب شد که در انتخابات شرکت کردیم» یا «کاش ما هم در انتخابات شرکت کرده بودیم» این گزارهها نشان میدهد اتفاق مطلوبی افتاده است یا خیلیها ابراز میکنند که «انشاءا… وضعیت بهتر میشود» این به معنای دعا کردن نیست بلکه نشانه امیدواری به آینده است که لااقل بهزعم بنده تا چندی قبل وجود نداشت یا بسیار کمرنگ بود.
تا چند وقت پیش وقتی با دانشجویان حرف میزدنیم که بعد از لیسانس یا فوقلیسانس می خواهی ادامه تحصیل بدهی یا نه، با این جواب روبرو میشدیم که «حالا چه فرقی میکنه؟» این حرف حاکی از ناامیدی و سرخوردگی این دانشجویان بود در حالی که در همین زمان کوتاه بسیاری را دیدهام که خیلی جدی میگویند میخواهند ادامه تحصیل بدهند. این حرف من ناقض وجود کسانی نیست که هیچ شادمانیای احساس نمیکنند و میگویند: «مگه چه اتفاقی افتاده!» و «چه اتفاقی قرار است بیفتد» نه! من میگویم تعداد این جملههای ناامیدانه و یأسآور در مقابل جملههای خوشبینانه کمتر شده است و همین موضوع خودش نشانهای از تغییرهای مثبت است.هرچند باید این دید گستردهتر را هم داشته باشیم که بعد از گذشت زمان، ابعاد این شادی و ابراز احساس مثل هر شادمانی دیگر قطعاً تغییر پیدا میکند. اگر فضای جامعه بازتر شود، وضعیت معیشتی مردم بهبود یابد و اقای روحانی بتواند به وعدههایش عمل کند، این شادمانی بیشتر میشود و البته عکس این قضیه هم ممکن است پیش بیاید اما آنچه این روزها شاهد آن هستیم – بدون هیچ تغییر آنچنانی – صبر و انتظار امیدوارانهای است که در جامعه به وجود آمده و برآیند نتیجه انتخابات است. نکته دیگری که مایلم به آن اشاره کنم این است که آدمهای اطراف وقتی شادتر و امیدوارتر باشند،این شادی و امیدواری در کوچکترین کارهایشان انعکاس پیدا میکند؛ رانندگی آنها بهتر میشود، انصاف بیشتری پیدا میکنند، در مقابل هم گذشت نشان میدهند، کمتر و دیرتر میرنجند و همه اینها پیامدهای غیرسیاسی این اتفاق است. من معتقدم در بررسی شادمانی و غم در جامعه ایرانی نباید از تاریخ ۲۵۰۰ سالهای که بر ما گذشته است، غافل شد و آن را نادیده گرفت. تاریخی که باعث شده همیشه سایه سنگین حکومت را برسرمان حس کنیم و نسبت به حکومت و سیاستمدارانش بدبین باشیم؛ همچنین لااقل به عقیده بنده نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که در مذهب ما غم بسیار بیشتر از شادی انعکاس داشته است و همین موضوع هم در کنار آمریت سیاستمداران ایرانی خود نتیجهای جز به سوی غم بردن نمیتوانسته داشته باشد.در آخر هم اینکه به نظر من به هیچوجه به وضعیت قبل از ۲۴ خرداد بازنمیگردیم چرا که آقای روحانی در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تا همین امروز هم دستاوردهای ارزندهای داشته است که البته باید ادامه پیدا کند. ایشان فضای جامعه و مشکلات را میشناسند و ما هم نباید همهچیز را سیاه و سفید ببینیم. نخبگان، اندیشمندان عرصههای مختلف، سیاستمداران و رسانهها و نویسندگان باید موفقیت و ناکامیهای ایشان را به طور واقعی و با درنظر گرفتن امکانات موجود ببینند و صادقانه اظهارنظر کنند که این نشان میدهد موفق بودهاند یا نه! و ایشان هم باید با عملی کردن وعدههایی که دادهاند و خصوصاً بهبود وضعیت معیشتی و اجتماعی مردم این امیدواری و شادمانی را تداوم بخشند، شادیای که بازهم از آن آمار دقیقی ندارم تا به شما بگویم چقدر است اما تا این حد بوده که حالا از چند نفری در تاکسی، مهمانی، دانشگاه و… میشنوم که فعلاً برای مهاجرت دست نگه داشتهایت تا ببینیم چه میشود. جملهای ساده و کوتاه که به زعم حقیر، نشان از به وجود آمدن امیدواری بین مردم است!
منتشر شده در
نظرات
ارسال یک نظر