همزمان با معارفهی رسمی دکتر واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت یازدهم، کیهان با انتشار یادداشتی برخی اظهارات درباره رفع فیلترینگ تعدادی از شبکههای اجتماعی را “ذوق زدگیهای اینترنتی” نامیده و خاطرنشان کرده است: “برای اینگونه اظهارنظرها دو وجه عمده میتوان در نظر گرفت: وجه اول، سادهلوحی، انفعال و نوعی مدزدگی است که برخی از آقایان به آن دچار شدهاند و وجه دوم، تلاش عدهای برای هموارسازی مسیر فعالیتهای توطئهگرایانه و مخرب این شبکهها و جریانات ضد انقلاب در جمهوری اسلامی است”.
در یادداشت “رضا غلامی” رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا در شمارهی روز سه شنبه ۲۹ مردادماه روزنامه کیهان آمده است:
۱- این روزها شاهد برخی اظهارات درباره ضرورت رفع فیلترینگ از سایتهایی مثل فیسبوک، توئیتر و نظایر آنها، که اصطلاحا به آنها شبکههای اجتماعی اطلاق میشود، هستیم. البته بعید میدانیم بعضیها که امروز در محاسن این شبکهها سخن میگویند از ماهیت و مأموریت واقعی این شبکههای اجتماعی باخبر باشند. واقعیت این است که کسی در نظام جمهوری اسلامی با اصل بهرهبرداری مردم از شبکههای اجتماعی با انگیزه ارتباطات بین فرهنگی مخالف نیست اما باید توجه داشت، این شبکهها اولا؛ جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت نمیشناسند و با کاربر ایرانی برخورد طلبکارانه و بهرهگیرانه دارند، ثانیا: مهمترین کارکرد آنها- به اذعان خودشان- جاسوسی پیشرفته از کاربران میلیونی خود و مقابله نرم با نظامها و جریانات مخالف غرب تعریف شده است؛ ثالثا؛ هیچ بهایی به آزادی بیان نمیدهند و فقط آزادی را در چارچوب منافع خود برمیتابند بطوری که تاکنون صدها صفحه در این سایتها به جرم داشتن نظر متفاوت حذف شدهاند. رابعا: به محلی برای اشاعه فرهنگ و سبک زندگی منحط غربی و اهانت به مقدسات اسلامی تبدیل شدهاند؛ در چنین شرایطی چرا باید اجازه داد این شبکهها در فضای اینترنتی ایران به راحتی فعالیت کنند؟ آیا سابقه فعالیت سازماندهی شده شبکه فیسبوک در جریان فتنه ۸۸ و سفارش علنی وزارت خارجه آمریکا به این شبکه در جهت زمینهسازی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران را فراموش کردهایم؟ آیا بارها خبر بسته شدن صفحات مخالف سیاستهای سلطهگرایانه غرب و نظام صهیونیستی در این شبکه، آن هم با نمایش دموکراسی را نشنیدهایم؟ همین چند روز گذشته در خبرها آمده بود صفحهای که به طور غیررسمی و البته به شکل خودجوش از سوی جمعی از علاقمندان مقام معظم رهبری در فیسبوک ایجاد شده بود با صد و بیست هزار لایک تحمل نشد و حذف گردید! آیا تردید داریم که این شبکهها به مکان هایی امن برای تجسس در زندگی خصوصی کاربران و سپس انواع کلاهبرداریها و مفاسد جنسی و… تبدیل شدهاند؟ امروز در گزارشهای دولتهای غربی عامل یک-سوم طلاق در غرب همین شبکهها معرفی میشوند. با این حال، چرا دائما درباره رفع فیلتر از این شبکهها در ایران صحبت میشود؟
برای اینگونه اظهارنظرها دو وجه عمده میتوان در نظر گرفت: وجه اول، سادهلوحی، انفعال و نوعی مدزدگی است که برخی از آقایان به آن دچار شدهاند و وجه دوم، تلاش عدهای برای هموارسازی مسیر فعالیتهای توطئهگرایانه و مخرب این شبکهها و جریانات ضد انقلاب در جمهوری اسلامی است. البته نباید تردید داشت که همواره امکان حضور مبتکرانه نیروهای انقلابی در این شبکهها به منظور روشنگری و حتی دور زدن فنی آنها در جهت افشاگری وسیع علیه اقدامات غیرانسانی قدرتهای سلطهگر و تبدیل این فضاها به چالشی جدی برای نظام جهانی استکبار وجود دارد اما راه این نوع اقدامات در رفع فیلتر، ایجاد صفحات رسمی به نام مسئولان نظام یا دستگاههای رسمی در این شبکهها نیست. امروز در حالی که قانونا و به تبع آن، شرعا دسترسی به این شبکهها غیرمجاز شناخته شده است، ایجاد صفحه از سوی شماری از مراکز رسمی کشور در آن به جد سوالبرانگیز است. باید توجه داشت، صرفنظر از شبکههای اجتماعی، اساس فیلترینگ که در حال حاضر در غالب کشورها- حتی کشورهای غربی- اجرا میشود از عقلانیت کافی برخوردار است. هماکنون در شرایطی که قوانین اروپایی درباره فیلترینگ سایتهای مستهجن به ویژه برای کاربران زیر هجده سال یا سایتهای سیاسی مخالف سختتر میشود و یا کشورهای عربی منطقه از سرویسدهندگان بزرگ دنیا نظیر گوگل یا تولیدکنندگان گوشیهای موبایل نظیر آیفون قاطعانه میخواهند تا بعضی سرویسهای معروف خود را به دلیل مغایرت با شئونات اسلامی در کشورهای آنها حذف کنند، برخی در کشور ما از سر خودباختگی صحبت از حذف فیلترینگ و یا ورود بیحساب فناوریهای ارتباطاتی و راهاندازی تمامی سرویسها بدون توجه و دقت در کاربرد آنها میکنند. از طرف دیگر، درخصوص فیلترینگ ممکن است گفته شود، با وجود این همه فیلترشکنهای قوی دیگر فیلترینگ کارآمد نیست؛ در پاسخ باید گفت، اولا چند درصد از کاربران به این فیلترشکنهای قوی دسترسی دارند. ثانیا؛ وظیفه قطعی دولت ارائه اینترنت «پاک» به مردم است و لذا باید بر روی اصلاح و تقویت سیستم فیلترینگ سرمایهگذاری میکرد. متأسفانه در این سالها آنطور که باید در این زمینه کار نشده است.
۲-یکی دیگر از موضوعات قدیمی و بحثبرانگیز در ایران، موضوع پهنای باند و سرعت اینترنت است به طور طبیعی هیچ عاقلی نمیتواند فرصتهای فراوان شبکه اینترنت را در کنار تهدیدهای آن منکر شود؛ از طرف دیگر، تردیدی نیست که استفاده از فرصتهای ناشی از این شبکه، مستلزم افزایش سرعت آن در ایران میباشد اما روشن است مادام که امنیت بهرهبرداری از شبکه اینترنت در ایران تضمین نشود، توسعه بهرهبرداری از آن نمیتواند منطقی و مفیدتلقی شود. در حال حاضر حتی در عرصههای پولی و بانکی نیز سایتهای ایرانی از امنیت لازم برخوردار نیستند و هر روز خبری درباره سرقت از حسابهای بانکی افراد یا شرکتها به گوش میرسد، چه رسد به مسائل فرهنگی و اجتماعی. تاکنون بارها طرحهای ملی بنیادی نظیر «شبکه ملی اطلاعات» از سوی وزارت ارتباطات مطرح شده و حتی حول آن تبلیغات وسیعی نیز به راه افتاده است اما تاکنون خبری از واقعیت خارجی این شبکه وجود ندارد! معلوم نیست چه کسی باید درباره راهاندازی شبکه مزبور به ملت پاسخ دهد و چرا در شرایطی که وزارت ارتباطات از انجام وظایف قانونی خود در راهاندازی شبکه ملی اطلاعات که در برنامه پنجم توسعه نیز به دولت تکلیف شده وامانده است، مسئولان ذیربط پاسخگو نیستند؟ واقعیت این است که تا شبکه ملی اطلاعات از سوی این وزارتخانه به نحو کامل همراه با همه پیوستهای فرهنگی آن اجرا نشود، افزایش پهنای باند و سرعت اینترنت در ایران مساوی است با ضربه زدن به منافع و امنیت مردم.
۳- باید توجه داشت که عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور، محلی برای بازیهای سیاسی و عوامفریبی نیست. بنابراین هیچکس نباید به خود اجازه دهد با انتخاب مواضع دو پهلو و منفعتطلبانه، ذهن مردم را به سمت بحثهای پوچ و بیثمر سوق دهد. در شرایط فعلی انتظاری که از مسئولان این عرصه چه وزیر محترم و چه مسئولان شورای عالی فضای مجازی میتوان داشت این است که بحث و بررسی کارشناسانه درباره موضوع یاد شده را با محوریت منافع معنوی و مادی مردم در دستور کار جدی قرار دهند و آسیبهای جدی که از این رهگذر میتواند به جامعه و مردم شریف این مرز و بوم وارد شود را نادیده نگیرند.
منتشر شده در
نظرات
ارسال یک نظر