معاون توسعه کسبوکار شرکت سداد براین باور است که حال و روز صنعت پرداخت الکترونیک تعریف چندانی ندارد.
وی میگوید: گستره محدود خدمات و محصولات در صنعت پرداخت این تصور را بوجود میآورد که ساز وکار این صنعت نیز ساده باشد اما واقعیت امر این است که عرصه فعالیت شرکتهای PSP بسیار پیچیده و بغرنج است.
این پیچیدگی ناشی از بازار شدیدا رقابتی و شمار فراوان بازیگرانی است که در این صنعت ایفای نقش میکنند.
اتخاذ سیاستهای نادرست از سوی برخی شرکتهای PSP در بازار این صنعت موجب هرج و مرجی شده است که اگر ادامه یابد به بحرانی غیر قابل مهار خواهد انجامید. به منظور واکاوی مشکلات این صنعت با دکتر امیر حسین داودیان گفت و گوی کوتاهی انجام دادهایم که میخوانید.
از چه زمانی صنعت بانکداری خود را نیازمند شرکتهای PSP دید و ضرورت وجود این شرکتها چیست؟
با ورود بانکهای خصوصی به میدان خدمات بانکی در سال ۱۳۸۰ و تلاشهای فراوان آنها برای بدست آوردن سهمی از بازار این صنعت، امری که تا آن زمان توجه کسی جلب نمی کرد ناگهان حائز اهمیت بسیاری شد، و این چیزی نبود جز نرخ سود سپرده. پیش از این تاریخ بانکها عموما عامل و کارگزار دولت بودند و کسی از آنها توقع سودآوری نداشت. اما بانکهای نوظهور خصوصی میبایست سودآور میبودند تا پاسخگوی انتظارات سهامداران باشند. آنها در هر دو حوزه خدمات و محصولات، مشتریان را در معرض پیشنهادهای جذاب خود قرار دادند. پیشنهادها شامل افزایش سقف تسهیلات و نیز نرخهای سود سپرده بود و سیل مهاجرت مشتریان از بانکهای دولتی به سوی بانکهای خصوصی را در پی داشت. همراه با این مهاجرت، نقدینگی نیز روانه بانکهای خصوصی شد.
از آنجا که تمام نظام بانکی بهدنبال جمع آوری نقدینگی است و هر بانکی که سهم سپرده بالاتری داشته باشد سهم بیشتری از بازار دارد، بانکهای دولتی به یکباره جایگاه محوری پیشین خود را در خطر دیدند، زیرا منابع نقدی آنها در حال از دست رفتن بود. بنابراین چارهای نیافتند جز الگو برداری از نحوی ارایه خدمات و محصولاتِ بانکهای خصوصی که بر پاشنه مشتری مداری میچرخید.
این عکس العمل بانکهای دولتی در ابتدا نه برای کسب سود، که احتیاجی به آن نداشتند، بلکه برای حفظ سهم بازار و تداوم بقای خود بود. در این میان هر چند پیروی از الگوی رفتاری بانکهای خصوصی هزینههای عملیاتی و غیرعملیاتی فراوانی به بانکهای دولتی تحمیل میکرد اما رقابتهایِ ناخواسته روز افزون تا حدی زیاد بود که موجب تغییر دائمی رفتارِ تمام بازیگران شد. بانکها این تغییرات را با هدف حفظ نقدینگی مشتریان خود به جان خریدند زیرا مشتریان آنها تغییر رفتار داده بودند و انباشت منابع از الگوهای پیشین تبعیت نمیکرد.
هیچ بانکی نمیتواند بدون منابع به حیات خود ادامه دهد. آنها نقدینگی را از سپردهگذار به متقاضی تامین مالی منتقل میکنند و در ازای آن حقالعمل دریافت میکنند. مشتریان نیز منابع و پول خود را نزد بانکی میگذارند که خدمات و تسهیلات بیشتر و بهتری ارایه میکند. با افزایش رقابت میان بانکها مشتریان نیز نسبت به نرخهای سود سپرده حساس شدند. در این رقابت بیپایان بانکها مدام سودهای پرداختی را افزایش می دادند و این کار موجب هرچه گرانتر شدن منابع آنها می شد.
یک راهحل موثر و هوشمندانه برای دستیابی به منابع ارزان در کنار کسب درآمدهای کارمزدی، بالا بردن گردش مالی در سیستمهای پرداخت و بهره بردن از رسوب ناشی از آن است. در استفاده از این راهحل برخی بانکها پیشرو بودند. بانکهای پیشرو با بکارگیری ابزارهای پرداخت، منابع ارزان قیمت و جاری خود را افزایش دادند. این درحالی بود که سایر بانکها بر سر جذب سپرده و مشتری با یکدیگر میجنگیدند و با این کار منابع خود را تا میتوانستند گرانتر میکردند!
به منظور افزایش مبادلات و تسهیل تبادلات مالی بانکهای پیشرو با ارایه سرویسهای پرسرعت یعنی پرداخت در بازه زمانی بسیار کوتاه، توانستند سهم عمدهای از بازار را تصاحب کنند، بازاری که رو به سوی انحصاری شدن داشت.
این روند ادامه داشت تا آنکه بانک مرکزی به این عرصه ورود کرد. با تاسیس شاپرک سرویسهای متمرکز بر سرعت در واریز مشمول قوانینی شدند که در نهایت به متوقف شدن آنها انجامید.
نیاز بانکها به سیستمهای نوین پرداخت، ضرورتی غیرقابل چشمپوشی بود و بانک مرکزی با وضع قوانین جدید این وظیفه را به شرکتهای PSP واگذار کرد. از آن به بعد این شرکتهای PSP بودند که بهطور حرفهای و تخصصی نیاز بانکها و مشتریانشان را به خدمات مذکور برآورده میکردند.
اما در صنعت پرداخت نیز مشکلاتی پیش آمد که از آن به بروز پیچیدگیها یاد کردید، این مشکلات چه بودند و چگونه بوجود آمدند؟
برخی از اقدامات غیرحرفهای سببساز سلسلهای از وقایع شد که به مرور این صنعت نوپا را در آستانه بحران قرار داد.
اصول صنعت پرداخت به این شکل است که پذیرندهای که ابزار پرداخت در اختیارش قرار میگیرد به شرکت ارایهکننده خدمات، کارمزد میدهد. در ایران نیز نخست از پذیرندهها کارمزد گرفته میشد. اما از آنجا که PSPها کاملا مستقل نبودند و هرکدام بهطور انحصاری به یک بانک خاص ارایه خدمت میکردند، حسب امر بانکهای مربوطه، نخست کارمزدها کاهش یافت و در ادامه به کل خذف شد. زیرا بانکها چشمداشتی به سود حاصل از کارمزدها نداشتند و برای آنها تنها انباشت منابع مالی حاصل از مبادلات مالی اهمیت داشت.
از آنجا که سیاست اجرا شده نوعی تخلف بود لاجرم به نقض غرض اولیه خود انجامید که افزایش سوددهی بانکها بود. درواقع این صنعت که بهمنظور عرضه خدمات بانکی کارآمد و دریافت کارمزد شکل گرفته بود، به ورطه همان روال قدیمی جذب سپرده از مشتری افتاد. نقطه شروع هرج و مرج و ظهور مشکلات آتی همین جا بود، هرج و مرجی که هیچ کدام از نقشآفرینان دیگر قادر به مهار آن نیستند. میتوان گفت نظام پرداخت الکترونیک دارد به سرنوشت نظام بانکی دچار میشود. نظام بانکی کشور دچار بحران در شناسایی سود عملیاتی است و صرفا بهمنظور جذب سپرده مشتریان ارایه خدمت میکند. امری که به زیاندهی بانکها را در پی داشته است.
به عقیده شما آیا شرکتهای PSP در حال حاضر زیانده هستند؟
به نظر من شرکتهای PSP با سرعت زیادی به این سمت حرکت میکنند. قریب به ۱۵ سال طول کشید تا تمام بانکها به وضعیتی برسند که سود عملیاتیشان به صفر برسد. اتفاقی مشابه در حال وقوع برای شرکتهای PSP است. حدود ۱۰ سال از آغاز بکار شرکتهای PSP میگذرد. در این مدت آنها رشد فراوانی کردهاند اما با اتخاذ سیاستِ غلط حذف کارمزد روندی نزولی را در پیش گرفتهاند که فاصله زیادی از نقطه زیاندهی ندارد.
چرا اخذ کارمزد تا این اندازه در صنعت پرداخت حائز اهمیت است؟
هنگامی که پذیرنده در ازای خدمات دریافتی کارمزد میپردازد، رقابت شرکتهای PSP در میدان ارایه هرچه بهتر و بیشتر خدمات دنبال میشود که در نهایت هم بهسود پذیرنده است و هم بهسود شرکتهای PSP. اما حذف کارمزد رقابت را به حیطههایی میکشد که لزوما ارتقای سطح کیفی خدمات را در پی ندارد. نمونهای از این رقابت ناصواب پرداخت سهم به سایر بازیگران این عرصه است. این پرداختها برای برخورداری از امکانات و نفوذ سایر بازیگران است به منظور جذب هرچه بیشتر مشتری و بار مالیِ مضاعفی به شرکتهای پرداخت الکترونیکی تحمیل میکند.
بازیگران صنعت پرداخت چه کسانی هستند؟ آیا همان ذینفعان اصلی این صنعتند؟
در نظام پرداخت الکترونیکی ذینفعان بسیاری وجود دارند. اولین و مهمترین آنها خود شرکتهای PSP اند. از جمله دیگر ذینفعان بانکهایی هستند که شرکتهای PSP با آنها در ارتباطند و خدمات پرداخت را به آنها عرضه میکنند. در عمل بسیاری از مشتریان نهایی، مشتری بانکها هستند و بانک را طرف حساب خود میدانند. ذینفع دیگر پذیرنده است که ابزارها و تجهیزات پرداخت را از شرکت PSP دریافت کرده و بکار میبرد. میتوان دارندگان کارتهای بانکی را نیز از جمله ذینفعان محسوب کرد چراکه از خدمات عرضه شده بهرمند میشوند. علاوه بر موارد یاد شده اپراتورها نیز که بستر ارتباطی این صنعت را مهیا میکنند از این تجارت سود میبرند.
اما این صنعت بجزء ذینفعان محق، بازیگرانی دارد که نقش خود را مدیون سیاستهای اشتباه PSPها هستند. در میان این مدعیان جدید میتوان از فروشندگان صندوقهای فروشگاهی یا ارایه کنندگان نرم افزارهای فروش و حسابداری نام برد. در این اوضاع آشفته هرکس که ابزاری برای متصل شدن به دستگاههای کارتخوان دارد از شرکتهای PSP سهمخواهی میکند.
از نظر شما راهکار خروج از این وضعیت پیچیده چیست؟
دوازده PSP فعال در این صنعت میتوانند نقشی موثر و محوری در حل مشکلات یاد شده ایفا کنند. بدین ترتیب که دست از رقابتهای ویرانگر بردارند و در قالب یک تشکل با یکدیگر همکاری متقابل داشته باشند. این تشکل میتواند با تصویب توافقنامهای نخست اعضا را از رقابت در میدان قیمتها باز دارد و سپس بر مبنای نرخهای توافق شده برای خدمات کارمزد مشخص مقرر کند.
راهکار بعدی در دست مراجع قانونگذاری ست. آنها میتوانند با تصویب یک سلسله قوانین از رفتارهای غیرقانونی در این عرصه جلوگیری کنند.
در این میان بانکها نیز نقش بسزایی دارند. نخست آنکه باید با تمام توان از مشتریانی که بواسطه شرکتهای PSP به آنها متصلند پشتیبانی کنند تا در مشتریان مذکور حس وفاداری ایجاد کنند، همچنین به استقلال PSPها احترام بگذارند و سیاستهایی خارج از عرف این صنعت به ایشان دیکته نکنند.
تحقق هرکدام از سه راهکار یادشده میتواند کمک شایانی به رفع بحران پیش روی این صنعت کند.