در حال خواندن
بیماری لاعلاج بوعلی سینا چه بود؟
0

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: در دنیایی که امروزه ما در آن زندگی می نماییم، یکی از علائم زنده بودن ملت ها، توجه آن ها به مفاخر گذشته خویش و تجلیل و تکریم این فضلا، علما و دانشمندان می باشد، ولی در این بین نیز پیدا می شوند گروه اندکی که با بیان اتهاماتی پوچ، قصد تخریب این چهره های ملی- وطنی را دارند و شاید یک نمونه ی بارز آن اتهام شراب خواری به ابن سینا، ملقب به شیخ الرئیس باشد!
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا که در مغرب زمین به نام اویسینا (Avicenna) مشهور می باشد در سال ۳۷۳ ﻫ.ق از پدری از اهالی بلخ که در دوره ی حکومت نوح بن منصور، از امرای سامانی، به بخارا رفته و در قریه افشنه ساکن شده و دوشیزه ای ستاره نام را به عقد خود درآورده بود، به دنیا آمد. وی در پنج سالگی به تحصیل علم و کمال همت گماشت و هنوز سنش به ده سالگی نرسیده بود که علوم ادبی را تکمیل و به ریاضیات پرداخت، به نحوی که خود وی درباره شرح حالش بیان می دارد: پدرم مرا پیش معلم فرستاد. در ده سالگی حافظ قرآن شدم و از ادب بسیار مطلع شدم. پدر و برادرم از اسماعیلیان بودند و از آن ها ذکر نفس و عقل را شنیدم و فهمیدم، ولی نفسم قانع نشد. حساب و هندسه را نزد سبزی فروشی آموختم. سپس ابوعبدالله ناتلی به بخارا آمد. پدرم او را به خانه دعوت می کرد و من از او منطق آموختم. فقه را نیز نزد اسماعیل زاهد آموختم. در نزد ناتلی علاوه بر منطق، پنج یا شش کتاب «اقلیدس» را نیز فراگرفتم. سپس «مجسطی» را شروع کردم و اشکال هندسی را حل می کردم و ناتلی از آن رفع اشکال می کرد. سپس ناتلی به گرگانج رفت و من به تحصیل ادامه دادم. بعد به علم الهی روی آوردم. از آن پس به علم طب راغب شده و کتب آن را می خواندم. در سن ۱۱ سالگی به قرائت منطق و جمیع اجزای فلسفه برگشتم و در وقت تحیر به مسجد رفته و نماز می خواندم و به مبدأ کل و آفریدگار می نالیدم و درخواست حل مشکل می کردم. بعد به مطالعه مابعدالطبیعه ارسطو روی آوردم. چهل بار خوادم ولی نفهمیدم تا اینکه به «اغراض مابعدالطبیعه» فارابی برخوردم و مشکل حل شد. و به واسطه معالجه نوح بن منصور سامانی، پادشاه بخارا، اجازه یافتم به کتابخانه او دسترسی پیدا کنم که سر منشأ فواید بسیار بود. در سن ۱۸ سالگی از جمله این علوم فارغ شدم و الآن فقط پخته تر شده ام، ولی چیزی بر من افزوده نشده است. در سن ۲۰ سالگی کتاب «مجموع» را به درخواست همسایه خویش ابوالحسین عروضی نگاشتم. همچنین کتاب «الحاصل و المحصول» را در شرح کتب اوایل برای دیگر همسایه فقیه خود، ابوبکر برقی، در ۲۰ مجلد نوشتم. در این میان پدرم مرد و بخارا را ترک گفتم. برخی از کارهای سلطان امیر علی بن مأمون و وزیر علم دوست او ابوالحسین سهلی را برعهده گرفتم. از آنجا به «نسا» و سپس به سمنگان و از آنجا به جاجرم که سرحد خراسان است رفتم، قصد من امیر قابوس بود که گرفتار شد و در قلاع در حالت حبس درگذشت. سپس به دهستان رفتم و از آنجا به گرگان برگشتم.
در باب ادامه ی زندگی شیخ الرئیس، شاگردش ابوعبید جوزجانی می نویسد: در گرگان «ابومحمد شیرازی» که دوستدار علم بود، خانه ای برای شیخ خرید که «مجسطی» را برایم می خواند و شیخ کتاب «المبدأ و المعاد» و «الارضاد الکلیه» را به نام او تصنیف کرد. در سال ۴۰۴ ﻫ.ق در ری به خدمت مجدالدوله و «سیده» مادر وی رسید که فرزند فخرالدوله ابوالحسن علی دیلمی است (۳۸۷- ۴۱۲) و مرض مجدوالدوله را مداوا کرد و یک سال نزد وی ماند. در سال ۴۰۵ ﻫ.ق در همدان به طور اتفاقی به شمس الدوله برخورد و وزیر او شد. لشگریان بر مجدالدوله شوریدند و خواستار قتل بوعلی شدند ولی او نپذیرفت و فقط او را از دولت خویش نفی نمود. چهل روز نگذشته بود که به علت عود مریضی قولنج شمس الدوله، دوباره بوعلی به دربار راه یافت و مورد تکریم و احترام قرار گرفت. بوعلی در این مقطع «طبیعیات شفا» و «قانون» را تدوین کرد. پس از درگذشت شمس الدوله و جانشینی پسرش صماءالدوله، از او درخواست وزارت شد، ولی او نپذیرفت.  پس از آن با علاءالدوله عزم همدان کرد و رصدخانه همدان را تأسیس کرد و در این سفر بود که شیخ، «دانشنامه علایی» را تصنیف کرد. بالاخره بوعلی بر اثر درد قولنج که معاجله اش تأثیر نبخشید و به گفته خود او: «المدبر الذی فی بدنی قد عجز عن تدبیره فلاتنفعنی المعالجه». «مدبری که در بدن من است، عاجز از تدبیرش شد، پس معالجه مرا نفع نمی رساند.» فوت نمود و وفات او مقارن با روز جمعه، اول رمضان ۴۲۸، ﻫ.ق بود و مقبره او در همدان است.
تهمتی عجیب!؟ پس از فوت شیخ الرئیس، براساس قانونی طبیعی، که همواره بزرگان و فضلا در چنبره ی اتهام افراد غرض ورز واقع شده اند، به اتهاماتی چند متهم گردید، اتهاماتی که بیشتر به دروغ شبیه بود و با عقل ناسازگار، و یکی از آن ها شراب نوشی و شرب خمر فراوان وی بود، که متاسفانه عده ای به صورت عمد یا غیرعمد تا عصر حاضر نیز آن را بیان می دارند، از این رو شاید بررسی این اتهام خالی از لطف نباشد. گاهی می گویند: شیخ هر شب قدحی از شراب می نوشید و گاهی می گویند: چنان با زنان مشغول بود که بدن و مزاج او از این جهت متلاشی شد. صاحب «روضات الجنات» می گوید: «ابوعلی سینا چون شب می کرد، چراغی تهیه کرده و مشغول مطالعه کتاب می شد و هرگاه خواب بر او غلبه می نمود، قدحی شراب می نوشید تا خواب و خستگی را از سر بیرون کند.» سپس می گوید: «البته هیچ حکیمی قبل از ابن سینا به چنین فعل شنیعی مبادرت نورزیده، حتی حکیمان یونانی و البته دیگر حکیمان و فلاسفه بعد از بوعلی این فسق و گناه را پیروی و تقلید نموده، از شهوات و لذات دریغ نمی ورزیدند…» اگر کسی بخواهد بزرگ ترین حکیم و طبیب مسلمانان و ایرانی را از چشم ایرانیان مسلمان بیندازد، همین شیوه کافی است که بگویی این مرد بزرگ و الگوی شما ایرانیان مردی هوسباز، عیاش و عاشق بوده است!! چرا برخی «گز نکرده می بُرند؟» و تأمل نکرده می نویسند؛ اصلاً راه رفعِ خواب و خواب آلودگی، شرب خمر و نیز راه کسب هوشیاری، مست شدن نیست! همچنین تمامی اطبا معتقدند که شربِ خمر قوای عقلی را مختل می کند، آن وقت آیا جناب بوعلی که به اقرار دوست و دشمن در تیزهوشی و نکته سنجی بدیل نداشته، برای هوشیاری، الکل استعمال می کرده است؟! در روایات وارد شده است که اگر تمامی شرور و زشتی ها را در خانه ای جمع کرده باشند، کلید آن شراب است. گناهان کبیره ای چون شراب خواری و شهوت رانی هر کدام ده ها گناه کوچک و بزرگ در مقدمه و مؤخره خود دارند، و این گونه نیست که کسی قدحی شراب بنوشد و سپس بتواند مشغول کتابت بهترین نظریات فلسفی و عقلی بشود!! گناهان بزرگی مثل فحشا و استعمال مواد سکرآور، زندگی عادی و روزمره را مختل می کند، چه رسد به امور عالی عقلانی. جالب اینجاست که بسیاری از مترجمین از جمله صاحب «روضات الجنات» این را آورده اند که: هرگاه شیخ دچار تردید یا مشکل و معضلی در علم می شد و نمی توانست آن را حل نماید، وضو می گرفت و به مسجد جامع شهر می رفت و دو رکعت نماز با خشوع و خضوع بجای می آورد و از کافی المهمات و قاضی الحاجات کمک می طلبید تا اینکه مشکل او مرتفع می شد. همچنین حکیم الهی «میرزا مهدی الهی قمشه ای» می گوید: «وقتی شیخ مقامات عارفان را می نوشت، خود در ریاضت بود و اربعین داشت.» پس می توان گفت: آن حکمتی که مایه افتخار مسلمین است و آن نکته های دقیق علمی و عقلی به وسیله توسل و توجه به خدای تعالی و استعانت از او به خامه تحریر آمده است، نه با استعانت از شراب. آنانی که مدعی اند شیخ الرئیس در مصاحبت و مباشرت با زنان، زیاده روی و از لذات جنسی پیروی می کرده است، غافلند که این ادعاها با گفتار خود شیخ و توصیه ها و سفارش های طبی او منافات دارد. اعتدال و حکمت در این توصیه های پزشکی آشکار است. اگر شاکله شخصیت روحی کسی بر فسق و بی مبالاتی باشد، چه بخواهد و چه نخواهد ضمایر روحی او بر صفحات نوشته اش ظاهر می شوند. به عبارت دیگر، نوشته ها و کتاب های هر نویسنده ای تجلیگاه خُلق و خو و اندیشه و رفتار اوست. شیخ الرئیس همان است که در کتاب هایش هویداست. اگر تمام تذکره نویسان بخواهند چیزی غیر از این ترسیم کنند، معلوم است که جعلی و افترا است.
منابع: ۱- آملی، حسن زاده. قرآن، عرفان، برهان: ۵۰. ۲- موسوی، محمدباقر. روضات الجنات. ج ۳: ۱۷۴، ۱۷۱. ۳- کیانی، منصور. ابوعلی سینا در آینه تاریخ، نشریه مبلغان، ۱۴۳۳ ﻫ.ق، شماره ۱۵۷. ۴- پرورش، حسن. نگاهی به زندگی و آثار ابوعلی سینا، نشریه فروغ اندیشه، ۱۳۸۳، شماره ۸. ۵- نیک بین، نصرالله. زندگانی و شخصیت ابوعلی سینا، نشریه اخگر، ۱۳۲۷، شماره ۲۹. ۶- ابوعلی سینا. نشریه ارمغان، ۱۳۱۴، شماره ۱۷۳.

درباره نویسنده
عبداله افتاده
دانش آموخته رشته روابط عمومی الکترونیک هستم، به واسطه شرایط زندگی رشته‌های مختلف کاری را تجربه کردم، تا اینکه در سال 1380 با ورود به خبرگزاری ایرنا استان تهران به عنوان خبرنگار متوجه اشتیاق فراوان به این حرفه شدم. از آن زمان تاکنون نیز در رسانه‌های مختلف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به فعالیت بوده‌ام. موجب خرسندی است اگر انتقادات، پیشنهادات و سوژه های خبری خود را از طریق کانال‌های ارتباطی زیر با من به اشتراک بگذارید.

ارسال یک نظر