در حال خواندن
این مردم هنوز برای فرار از سیلاب چاره‌ای جز گریز به بلندی ندارند!
0

بارها و بارها شنیده‌ایم که هرچه سنگ است، پیش پای لنگ است اما اگر از دید مسئولان اجرایی و یا ناظران به مناطقی بنگریم که هرساله و به روالی تکراری دچار عوارض سخت یک نوع طبیعی شده و خسارت می‌بینند، آیا نباید به دنبال کسی بگردیم که می‌بایست سنگ پیش پای ایشان را بردارد ولی برنداشته و به فکر برداشتن آن نیست؟!
بارها و بارها شنیده‌ایم که هرچه سنگ است، پیش پای لنگ است اما اگر از دید مسئولان اجرایی و یا ناظران به مناطقی بنگریم که هرساله و به روالی تکراری دچار عوارض سخت یک نوع طبیعی شده و خسارت می‌بینند، آیا نباید به دنبال کسی بگردیم که می‌بایست سنگ پیش پای ایشان را بردارد ولی برنداشته و به فکر برداشتن آن نیست؟!به گزارش «تابناک» اگر از جمله افرادی باشید که راجع به چگونگی تبدیل باران به سیلاب فکر کرده و تمایل دارید که کشف و شهود کنید چگونه ممکن است سیل آنقدر سریع باشد که برخی نتوانسته از آن فرار کرده و محکوم به جان باختن ‌شوند، به مسیری خواهید رسید که ماحصل آن درک اندکی از شرایط زندگی هموطنانمان در جنوب شرق کشور است؛ درکی ناملموس که ظاهرا برای مسولان چندان حاصل نشده که اگر شده بود، اوضاع مناطقی همچون بلوچستان، این نبود.

روزهای میانی هفته گذشته، بارش بارانهای شدید در جنوب استان پهناور سیستان و بلوچستان، بسیاری از هموطنانان بلوچ‌مان را با مشکلات جدی مواجه کرده و خسارت هایی به همراه آورد که گاه معادل آوارگی برخی خانواده های ساکن خانه های خشتی، کاه گلی و حتی کپر نشین بود.این اتفاق نامبارک به سرعت طی روزهای بعد و به تبع جابجایی ابرهای باران زا، به دیگر نقاط کشورمان کشیده شد تا مردمان شهرهای مرکزی تر همچون توابع استان کرمان هم با سیلاب مواجه شده و گاه خبر برسد که مجبور شده اند شب را در گل و لای به صبح برسانند. البته همه سیل زدگان اخیر تا این اندازه خوش شانس(!) نبوده و آماری از جان باختگان در شهرهای مختلف سیل زده هم به گوش می‌رسد که شمارشان به مراتب از آمار چند هزار نفریِ زخم خوردگان این بلای طبیعی کمتر است.

البته هیچ قسمت از این داستان دردناک جدید نیست؛ به ویژه برای ساکنان بلوچستان. ابرها به سرعت آسمان را تیره می کنند و هواشناسی هم نه پیش بینی می کند و نه اگر کرد، ضرورتی برای اعلام خطر می بیند و حتی اگر این ضرورت را احساس کند، راهی برای اعلان خطر در اختیار دارد تا با شروع باران های دانه درشت، زمین خشک و سله بسته توان نفوذ را به سرعت از دست داده و آبهای سطحی بر اساس اصل ساده‌ی اختلاف ارتفاع به جریان بیفتند و در مسیر اینقدر به یکدیگر بپیوندند تا در نهایت سیلی شده و بی هیچ مانع، بر زندگی همه جانداران بتازند.همین ماجرای ساده و چند سطری، اگر با آن مواجه شوید، در عالم واقعیت به اندازه ای هولناک و سریع رقم می‌خورد که با گذشت چند روز و بر جای ماندن لاشه حیوانات وحشی، تازه شاید بتوان درک کرد که سیلاب از چه سرعت و شدتی برخوردار بوده است.

کافی است به بلوچستان در جنوب پهناورترین استان کشورمان مسافرت کرده و به جاده‌های آن دقت کنید تا دریابید که برخی از مسیرهای آسفالته (و نه راه‌های بی بهره از این نعمت اولیه) در قسمتهای متعددی، به شکلی عجیب فرو رفته و از جنس بتن ساخته شده اند؛ ساختاری عجیب که حدس زدن درباره چرایی به کارگیری این روش در ساخت آن، به ویژه در موقعیت کویری منطقه بسیار دشوار خواهد بود ولی آشنایی به باران های سیل آسایی که هر ساله در منطقه می‌بارد، حدس کارکرد این فرورفتگی ها را آسان تر خواهد کرد.این ساختار قدیمی که جایگزین پل شده، در حقیقت مکانیزمی برای حفط راه ارتباطی پس از عبور سیلاب های مخرب بوده و اینگونه کار می کند که در مسیر عبور آب‌های طغیانگر ساخته شده تا وقتی مسیر زیر آب رفت، به رغم قطع شدن جاده در این نقاط، سیلاب نتواند جاده را ویران کند و با خود ببرد تا با پایین رفتن آب، جاده‌ی ناهموار قبلی حفظ شده باشد؛ مکانیزمی ابتدایی که چه بسا با توجه به قدمت اجرا، بهترین و ارزان ترین راهکار برای حفظ راه ارتباطی، پرهیز از ساخت پل و … بوده است.

البته این تمامی راهکار پیش بینی شده برای مقابله با سیلاب هرساله هم هست که اگر نکاتی همچون خانه های کپری و سطح پایین رفاه مردم منطقه به آن افزوده شود، حاصل کار این خواهد شد که با شروع باران های سیل آسا، هر کسی پای دویدن داشته باشد، به ارتفاعات خواهد گریخت! اتفاقی که ممکن است باور ناپذیر به نظر برسد ولی متاسفانه کاملا واقعی است.این صحنه های تلخ که هرگز به زبان تصویر روایت نشده و بازتابی در رسانه ملی پیدا نمی‌کنند، هر ساله در بسیاری از نقاط کشورمان تکرار می شوند و اینقدر این رنج مکرر برای مردم سختی کشیده عادی شده که هیچ کدامشان به دنبال فریاد زدن درد نیست.کافی است از شهر نام آشنا و مشهوری همچون چابهار، کمتر از یک ساعت رانندگی در محورهای دور و اطراف را به جان بخریم تا به شهرها و روستاهایی برسیم که گاه حتی از نعمت برق هم محروم مانده‌اند، چه برسد به نعمت های مدرنی همچون گاز، تلفن، ساختمان مدرسه و …!

 

رودخانه هیچان؛ آیا طغیان کردن رودخانه ای با این حجم از رسوبات انباشته شده در بستر، غیر مترقبه است؟!

 

این سطح از زندگی، نه با فاصله گرفتن از شهرهای پر آوازه مانند چابهار، که تقریبا به شکلی مشابه در بسیاری از توابع شهرها و شهرستان های جنوب شرقی کشور قابل تعمیم بوده و کاملا رواج دارد تا هر ناظری را به فکر فرو ببرد که چگونه است به رقم پیش رفت های متعدد به وقوع پیوسته، نه تنها سطح رفاه این مردمان تغییر چندانی نکرده، بلکه حتی تدابیر مقدماتی برای خلاصی این هموطنانمان از بلایایی طبیعی رایج و تکراری به کار بسته نشده است؟گویا نه تنها سهم این مردمان در اقداماتی همچون محرومیت زدایی، ساخت و سازها و پروژه های عمرانی، بهره مندی از امکانات و غیره مغفول مانده، بلکه دوری از مرکز کاری کرده که مشکلات ابتدایی تر ایشان مانند بی بهره بودن از سیستم های ساده زهکشی آب و یا حتی ساده تر، لایروبی آبراهه ها و رودخانه ها، حتی در سفرهای متعدد استانی در دولت اخیر هم، دیده نشود تا بارش های هرساله در منطقه به وقوع حادثه ای غیر مترقبه(!) گره بخورد!

درباره نویسنده
عبداله افتاده
دانش آموخته رشته روابط عمومی الکترونیک هستم، به واسطه شرایط زندگی رشته‌های مختلف کاری را تجربه کردم، تا اینکه در سال 1380 با ورود به خبرگزاری ایرنا استان تهران به عنوان خبرنگار متوجه اشتیاق فراوان به این حرفه شدم. از آن زمان تاکنون نیز در رسانه‌های مختلف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به فعالیت بوده‌ام. موجب خرسندی است اگر انتقادات، پیشنهادات و سوژه های خبری خود را از طریق کانال‌های ارتباطی زیر با من به اشتراک بگذارید.

ارسال یک نظر