عبداله افتاده – قائم مقام مدیرمسوول هفته نامه عصر ارتباط
هفته پیش متن زیبایی از مرجان فولادوند نویسنده و پژوهشگر، در خصوص استعارهسازیهای خطرناک خواندم که به موضوع نحوه برخورد و مبارزه با ویروس کرونا پرداخته بود. از دیدگاه وی «استفاده از تعابیری همچون «جنگ علیه کرونا»، «ما کرونا را شکست میدهیم»، «سربازان سفیدپوش در جنگ با ویروس»، استعارههای سلحشورانه، هیجانآور، گاه زیبا، اغلب موذی و همیشه خطرناک هستند. چرا؟ استعاره در ذات خودش قدرت عجیبی دارد؛ از عبدالقاهرجرجانی در قرن پنجم تا نیچه و لیکاف دراینباره حرف زدهاند. سر جمع نظر همه آنها این است: استعاره توان بدیهیسازی دارد.
استعاره در ذات خودش روایت و داستانی دارد که در برخورد اول چنان درست و بدیهی به نظر میرسد که به دشواری میشود به آن شک کرد. زبان ما پر از استعارههایی است که فهممان از دنیا و در نتیجه سرنوشتمان را شکل دادهاند. استعاره «سربازان سفیدپوش» خطرناک است. چرا؟ چون روایتی جنگی از بحران بیماری ارایه میدهد. در این روایت، بیماری «دشمن» است؛ باید با آن جنگید. جنگ نیاز به سرباز دارد، سربازی که باختن سر (طبق نامش) سرنوشت از پیش تعیین شده اوست و وظیفهاش فداکاری است. در جنگ در مقابل دشمن باید جان فدا کرد این بدیهی است. (کدام جنگ را بیشهید و قربانی دیدهاید؟) باز بدیهی است در جنگ آنکه فدا میشود سرباز است.
این روایت نه تنها با استعارهها برای ما بدیهیسازی میشود بلکه فرهنگ ما که فداکاری و شهادت و رنج را به شکل سنتی ارج میگذارد هم با آن هماهنگ است و آن را تقویت میکند.
این روایت، کرونا را دشمنی میبیند که سربازان باید به جنگش بروند و با از جانگذشتگی شکستش دهند و از مردمشان در برابر او دفاع کنند و اگر بمیرند به دست «دشمن» کشته شدهاند، از این رو آنها را شهید میخوانیم. حالا اگر روایت را تغییر دهیم و کرونا را بحران بدانیم داستان از اساس عوض میشود. بحران را باید مدیریت کرد. قرار نیست کسی در بحران از خودگذشتگی کند (زیرا موقعیت مدیریتشده نیازی به فداکاری ندارد. مدیریت؛ یعنی رفتاری عاقلانه و بدون هزینههای گزاف و شهادت و سلحشوری) در این روایت کرونا یک موقعیت خطر است و بار مسوولیت بر دوش مدیران و نه سربازان. در این روایت مردم پشت جبهه، منفعل و منتظر نجات از شر دشمن ننشستهاند، وظایفی دارند که باید طبق قوانین بحران به آن عمل کنند و اگر کسی به سبب بحران آسیب دید یا جانش را از دست داد نه کشتهای به دست دشمن (اتفاقی ناگزیر در جنگ) که قربانی مدیریت ناکارآمدی است که برای او بهعنوان انسانی مسوولیتپذیر، امکان مراقبت از خود را فراهم نکرده. اشتباهی نابخشودنی که مدیران باید پاسخگویش باشند، نه بیماری (دشمن). مراقب استعارهها باشیم. آنها ذهن، روایت و در نتیجه سرنوشت ما را تغییر میدهند.»
فارغ از آنچه مرجان فولادوند به زیبایی در خصوص بحران کرونا به تصویر کشید، چنانچه به اتفاقاتی که در حوزه فناوری و بانکداری الکترونیکی کشور در سالی که رو به پایانش هستیم، نگاهی داشته باشیم طرحهایی در سطح ملی اجرا شد که به دلیل نداشتن برنامه دقیق آنقدر بد به مرحله اجرا رسیدند که در نهایت به جای اینکه مردم حس آرامش و امنیت داشته باشند از اجرای آنها متنفر شدند. جالب اینجاست که با مجریان طرحهای اینچنینی که گفتوگو میشود، آنها با پذیرفتن خطاهای پیش آمده در نهایت با این جمله که بالاخره پیادهسازی هر طرحی آسیبهای خود را دارد سعی در توجیه اتفاقات رخ داده دارند.
خلاصه مطلب اینکه، با توجه به رخدادهای ناگواری که در سال ۹۸ شاهدش بودیم امید است در سال آینده مدیران ارشد در بخشهای مختلف با توجه به این نکته که مردم دیگر توان به دوش کشیدن مشکلات ناشی از بیتدبیریها را ندارند، فکری جدی برای جلوگیری از رخدادهایی از این دست کنند، زیرا جامعهای که در آن زندگی میکنیم متاسفانه به هزار و یک دلیل حال خوبی ندارد و باید همگی دست در دست هم تلاش کنیم در این روزها که امیدی برای بهتر شدن وضعیت از هیچ جایی به گوش نمیرسد با جلوگیری از بحرانهای جدید حس همدلی و در کنار هم بودن را در افکار عمومی تقویت کنیم.
ارسال یک نظر