در حال خواندن
یک روایت جدید از پیدا شدن «محمدطاها»
0

اشاره خانواده محمدطاها به این تغییرات کودکشان شاید نشان از این می داد که خانواده ای که بی خبر از همه جا او را خریده بودند، موقع بازگرداندن کودک ۹ ماهه به خانواده اصلی اش تمام تلاش خود را کرده بودند تا مادر واقعی محمدطاها، با دیدن قیافه ظاهری پسرش، همه فشارها و استرس های این دوماهه را از یاد ببرد و با خاطری آسوده و بدون نگرانی کودکش را در آغوش بگیرد
کودک ۹ ماهه ای که ۲ ماه پیش از کالسکه اش ربوده شده بود، در ماجرایی باورنکردنی دوباره به آغوش مادرش بازگشت.به گزارش مجله مهر، «محمدطاها»، کودک ۹ ماهه ای که ۲۹ خرداد ۹۲ ربوده شده بود، حالا دوباره به تیتر اول خبرهای اجتماعی و سوژه روز شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است.حالا شاید پدر و مادر محمدطاها، خوشحال ترین پدر و مادر دنیا باشند. آن ها ۲ ماه از کودکشان بی خبر بودند و از هرراهی برای پیداکردن نشانی کودک ربوده شده شان استفاده کرده بودندتا این که بالاخره، محمدطاها به خانه بازگشت. آن هم با ظاهری که برخلاف همه کودک ربایی ها هیچ نشانی از لاغری، فشار  و سختی در کودک دیده نمی شد. نامادری مهربانآن هایی که پست آخر وبلاگ اختصاصی محمدطاها و گزارش کامل ربوده شدن و پیداشدنش را خوانده اند، شاید جالب ترین قسمت این پست را قدرشناسی خانواده محمدطاها از نامادری اش بدانند. جایی که نویسنده وبلاگ (که گویا از بستگان محمدطاها است) از وضعیت ظاهری کودک ۹ ماهه پس از ۲ ماه بی خبری می نویسد: «… خانواده ای که محمد طاها رو خریده بودند از هر نظر به محمد طاها رسیده بودند و محمد طاها کمی تپل شده بود و به نظر می‌رسید قبل از اینکه محمد طاها رو به سوی خانوادش بفرستند آرایشگاه برده بودند و حمام کرده بودند و لباس نو تنش کرده بودند.»

اشاره خانواده محمدطاها به این تغییرات کودکشان شاید نشان از این می داد که خانواده ای که بی خبر از همه جا او را  خریده بودند، موقع بازگرداندن کودک ۹ ماهه به خانواده اصلی اش تمام تلاش خود را کرده بودند تا مادر واقعی محمدطاها، با دیدن قیافه ظاهری پسرش، همه فشارها و استرس های این دوماهه را از یاد ببرد و با خاطری آسوده و بدون نگرانی کودکش را در آغوش بگیرد: «حال این پدر و مادر در آن لحظه توصیف نشدنی بود و شب خانه و محله محمد طاها غوغایی بود و همه از دوست و آشنا گرفته تا فامیل برای تبریک و دیدن محمد طاها آمده بودند، جالب بود که محمد طاها با هیچ کس غریبی نکرد و توی بغل همه بود.»  2 ماه سخت و پردلهره ۲۸ خرداد سال ۹۲، وقتی مادر محمدطاها به مغازه اسباب بازی فروشی در محله مجیدیه تهران رفته بود و کودک ۷ ماهه اش را در کالسکه بیرون مغازه گذاشته بود، زنی ناشناس کودک را از کالسکه ربوده و فرار می کند. مادر کودک هم وقتی بی خبر از اتفاق، سراغ کالسکه می رود و ان را خالی می بیند، سراسیمه خود را به کلانتری محل می رساند و تقاضای کمک می کند.

جست و جوها آغاز می شود و پدر و مادر نگران، از هر وسیله ای برای پیداکردن مودک شان کمک می گیرند. یک وبلاگ اختصاصی برای محمدطاها به راه می افتد و مشخصات و عکس او همه جا پخش می شود. از مساجد و مکان های عمومی محله نارمک و مجیدیه تا شبکه های اجتماعی. ماجرای محمدطاها حتی روز ۱۷ مرداد به برنامه تلویزیونی «ماه عسل» هم کشیده می شود و احسان علیخانی با نمایش عکس کودک ربوده شده از مردم می خواهد که اگر او را دیده اند یا سرنخی از ماجرا دارند، با خانواده نگران کودک تماس بگیرند بلکه کودک پیدا شود. پایان انتظارشنبه ۲۶ مرداد اما همه آنهایی که هرروز به وبلاگ «محمدطاها» سر می زدند و به خانواده اش دلداری می دادند، شگفت زده و خوشحال شدند. جدیدترین پست وبلاگ محمدطاها خبر از پیدا شدن او می داد. آن هم با تصاویری از کودک معصوم ۹ ماهه که در آغوش خانواده اش است. بعد از حدود ۲۴ ساعت هم، جزئیات پیدا شدن محمدطاها روی وبلاگ و از زبان خانواده او منتشر شد. گزارشی که خبر از فروخته شدن محمدطاها به یک خانواده بی خبر از ماجرا می داد: «سارقین، محمد طاهای عزیز رو به مبلغ پنج میلیون تومان به خانواده ای که بچه دار نمی‌شدند فروخته بودند و متاسفانه این خانواده خبری از دزدی بودن محمد طاها نداشتند و در پی اطلاع رسانی های زیادی که برای پیدا شدن محمد طاها انجام شد و صحبت های احسان علیخانی در برنامه ماه عسل یکی از اقوام این خانواده متوجه میشه کودک خریداری شده همان محمد طاهای گمشده هست و از تلفن عمومی با پدر محمد طاها تماس می‌گیره و خبر میده که در حال راضی کردن این خانواده هستم و زنی که نقش مادر محمد طاها رو داشت راضی نمیشد چون با محمد طاها اخت شده بود و در نهایت و پس از جدال بین وجدان و احساس، وجدان برنده شد و پس از چند روز از تماس، هنگام اذان مغرب روز شنبه ۲۶ مرداد محمد طاها رو موقع نماز جماعت در مسجدی حوالی اتوبان باقری درون یک سبد در حالی که شماره پدرش با سنجاق به سینه اش وصل شده بود  گذاشتند و رفتند و اهالی مسجد با خانواده محمد طاها تماس گرفتند و پدر و مادر محمد طاها سریعا به مسجد مراجعه میکنند و پس از دو ماه جگر گوشه شان را در آغوش گرفتند و اشک شوق ریختند… »

پایان شیرین یک قصه تلخخانواده ۴ نفری محمدطاها این روزها در حال آماده کردن مقدمات سفر به مشهد هستند. سفری که نذر آنها برای پیداشدن پسرشان بوده و حالا باید ادا شود. خواهر بزرگتر محمدطاها هم احتمالا خوشحالترین خواهر روی زمین است و دلتنگی برای برادرش را از یاد برده است.

از طرف دیگر هم ماموران پلیس آگاهی نیروی انتظامی هم در حال تکمیل سرنخ ها برای پیداکردن سارقان کودک هستند تا با دستگیری آنان، پرونده تلخ کودک ربایی خرداد ماه امسال را ببندند و پایانی کاملا خوش برای آن بنویسند. ماجرایی که دست کم در اینترنت و وبلاگ محمد طاها، در مدت ۲ ماه بیش از ۱۰۵ هزار نفر را به وبلاگ او کشاند و حالا پس از پیدا شدن او، پست آخر این وبلاگ بیش از ۲۵۰۰ پیام تبریک دارد.

درباره نویسنده
عبداله افتاده
دانش آموخته رشته روابط عمومی الکترونیک هستم، به واسطه شرایط زندگی رشته‌های مختلف کاری را تجربه کردم، تا اینکه در سال 1380 با ورود به خبرگزاری ایرنا استان تهران به عنوان خبرنگار متوجه اشتیاق فراوان به این حرفه شدم. از آن زمان تاکنون نیز در رسانه‌های مختلف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به فعالیت بوده‌ام. موجب خرسندی است اگر انتقادات، پیشنهادات و سوژه های خبری خود را از طریق کانال‌های ارتباطی زیر با من به اشتراک بگذارید.

ارسال یک نظر