در حال خواندن
تصاویر وحشتناک ترین عکس های تاریخی
0

در این عکس یک سرباز عراقی دیده می‌شود که تلاش می‌کند خود را از وسیله نقلیه‌ای که روی آن سوار بود، بالا بکشد. شعله‌ها وسیله او را در بر گرفته بودند و بدنش را تا عمق استخوانش خاکستر کرده‌اند.
رنگ و بافت دست و اندام‌های او شبیه آهن برشته شده دور و برش شده است.
 
آتش
چیزی از جزئیات چهره‌اش را باقی نگذشته است، فقط اسکلت صورت او پیداست، با
این حال درد و نگاه خیره او به ناکجا بدون اینکه واقعا چشمی وجود داشته
باشد، در همین عکس پیداست.
زمان ۲۸ فوریه سال ۱۹۹۱ بود، در این زمان «کنت جارک» Kenneth Jarecke به عنوان یک عکاس جنگ
در صحنه حاضر بود و این مرد زغال‌شده را در کنار پیکرهای هم‌قطاران کشته
شده‌اش دید و با لنز ۲۰۰ میلیمتری دوربین Canon EOS-1 عکسی از صحنه برداشت.
 
ما
نمی‌دانیم نام این مرد چه بوده است، اما او مسلما برای خود نامی داشت و
شاید هم جایگاه خوبی در ارتش صدام حسین داشت. او و کسانی مثل او خواسته و
شاید هم ناخواسته خود را وقف خدمت به دیکتاتور کرده بودند تا کویت را اشغال
کند و بعد از آن در جنگی نابرابر در مقابل آمریکایی‌ها بایستد.
به هر ترتیب جارک عکس را گرفت. چند وقت بعد فرمان آتش بس داده شد و عملیات توفان صحرا بعد از بازپس‌گیری کویت به اتمام رسید.
این
عکس واقعا شانس آن را داشت که نماد جنگ خلیج فارس شود. اما در کمال تعجب
این عکس راهی به نشریات آمریکایی پیدا نکرد و در آنها منتشر نشد. البته نه
به خاطر ممنوعیت و فشار ارتش آمریکا، بلکه به خاطر ترجیحات خود سردبیران
نشریات!
آمریکایی‌ها
خیلی دوست داشتند که عملیات توفان صحرا را یک عملیات برنامه‌ریزی‌شده با
حداقل خونریزی، جا بزنند. جنگی که مثل یک عمل جراحی، هدف از آن فقط برداشتن
نسج بیمار بود و بس. جنگی که می‌خواست قبولانده شود تمیز و بی‌دردسر است و
در آن فرزندان آمریکا، درست مثل یک ویدئوگیم بازی می‌کردند. کسی علاقه
نداشت که تبعات و آلودگی‌های ناگزیر هر جنگی را نشان بدهد.
در
آن بازه زمانی شرایط خاصی حکمفرما بود، دیگر خبری از شاهکارهایی مثل عکس
نیک اوت از دختربچه‌ای که همه بدنش با بمب ناپالم سوخته شده بود (+ و +) یا
عکس مشهور ادی آدامز از اعدام ویت‌کنگ نبود. هر دوی این عکس‌ها برنده
جایزه پولیتزر شده بودند و بی‌گمان نقش زیادی در آگاه‌سازی افکار عمومی و
پایان جنگ ویتنام داشتند.
 
 
دیگر کسی مثل ران هیبرل شجاعت نداشت که از صحنه کشتار دسته‌جمعی در My Lai ویتنام در ۱۶ مارس سال ۱۹۶۸ عکس بردارد.(+)
 
البته
همیشه چاپ نکردن عکس‌ها، کاری غیراخلاقی نیست، مثلا همین ماه قبل نیویورک
تایمز به خاطر مسائل اخلاقی، تصمیم گرفت که عکس اجساد مسافران پرواز MH-17
سقوط کرده در اوکراین را منتشر نکند و به جای ان عکس‌هایی از تکه‌های
هواپیما را چاپ کرد.
اما در اینجا منتشر نکردن عکس به معنی جداسازی مردم از واقعیت‌ها و تبعات ناگزیر جنگ و پوشاندن بخشی از حقیقت بود.
بله!
در شرایطی که تایم و آسوشیتدپرس از انتشار عکس خودداری کردند، خوشبختانه
ابزرور (نشریه‌ای انگلیسی) و لیبراسیون فرانسه، عکس را قبول کردند. چند ماه
بعد سرانجام پای عکس به American Photo هم باز شد، اما دیگر خیلی دیر شده
بود و عکس نمی‌توانست تأثیرگذار شود.
در
واقع ارتش امریکا که تجارب تلخی از پوشش رسانه‌ها و افشاگری‌های آنها در
جنگ ویتنام داشت، از زمان چنگ گرانادا و پاناما، به صورت زیرکانه‌ای سعی
کرده بود رسانه‌های را در طی جنگ‌ها کنترل کند و برای همین تحت نظارت
گروه‌هایی از خبرنگاران روزنامه‌ها، رادیوها و تلویزیون‌ها را به همراه
عکس‌ها به مناطق مورد صلاحدید خود می‌فرستاد.
قبل
از شروع عملیات «جارک» اصلا قصد داشت که کارش را به عنوان عکس جنگ پایان
دهد، اما عکس‌هایی که قبل از جنگ ارسال می‌شد و در آنها فقط غروب آفتاب و
شتر و تانک کار می‌شد، جارک را مصمم کرد که به منطقه برود و عکس‌های
باارزش‌تری نسبت به این عکس‌های روتین گمراه‌کننده بگیرد.
بعد
از اینکه سازمان ملل، به عراق ضرب‌العجل برای خروج از کویت داد، جارک
مسئولان تایم را متقاعد کرد که به منطقه برود. او هنوز هم نظارتی که آن
زمان بر کار او اعمال می‌شد را به یاد می‌آورد.
در زمان جنگ اول خلیج فارس، پوشش تلوزیون‌های ۲۴ ساعت شده بود. اما محتوای پوشش به شدت تنزل پیدا کرده بود.عکاس‌هایی
مثل لی کورکان بودند که در هواپیماها بمب‌افکن قرار می‌گرفتند و از
هدف‌گیری دقیق اهداف نظامی، عکس برمی‌داشتند. ویدئوهای پخش شده، بیشتر شبیه
برداشت‌های سینمایی بودند و تازه بعضی از عکس‌ها نه به وسیله عکاس‌ها،
بلکه به وسیله دوربین‌های خودکار نصب شده روی هواپیماها و بمب‌های
هدایت‌شونده لیزری گرفته می‌شدند.
در آن زمان مطبوعات و تلویزیون‌ها پر بودند از از عکس‌هایی از سقف اهدافی که ثانیه‌هایی بعد توسط بمب‌ها تخریب می‌شدند.
اصطلاح
«بمب‌های هوشمند» یا «حملات جراحی‌مانند» مدام شنیده می‌شد. عکس‌ها از
ارتفاع زیاد گرفته می‌شدند، طوری که آدم فراموش می‌کرد که انسان‌هایی هم در
ساختمان‌های تخریب‌شده وجود دارد.
در این عکس‌ها خبری از بازتاب از مرگ و خشونت نبود. جارک عقیده دارد که عکاسی که فاقد احساس همدردی باشد، فقط کسی است که فضا را اشغال می‌کند، فضایی که شاید بشود از آن استفاده بهتری کرد.
در
عکس‌های دیگری که از صحنه عکس سرباز زغال‌شده عراقی گرفته شده‌اند، پیداست
که مرد عراقی هیچ شانسی برای نجان نداشت، اطراف او مملو از پیکر سربازان
دیگری است که از یکدیگر غیرقابل تفکیک هستند. در کاروانی که در آن سحنه به
کلی منهدم شده بودند، جسد ۱۴۰۰ سرباز وجود داشت.

زمان
عوض شده است، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی همه چیز را تغییر داده‌اند، حالا
اگر آسوشیتدپرس و رسانه‌های بزرگ از چاپ عکسی خودداری کنند، راه‌های زیادی
برای انتشار عکس‌ها وجود دارد. هیچ راهی برای سانسور متمرکز به آن صورت که
در زمان جنگ اول خلیج فارس وجود داشت، نیست.
برای
مثال در حال حاضر کسی نمی‌تواند فجایع پیش‌آمده در غزه را انکار کند و از
انتشار عکس‌ها و اخبار آن جلوگیری کند. اما همچنان راه‌های ظریفی برای
کنترل افکار عمومی وجود دارد.
ما
حالا دسترسی خام به همه اخبار و محتواهای چندرسانه‌ای داریم و هر یک از ما
می‌توانیم یک سایرژورنالیست یا شهروند-خبرنگار شویم. اما در مقام عمل
مردمان جهان، خیلی وقت‌ها همچنان چشمانشان به واقعیت‌های دنیای بی‌رحم بسته
است.
مشکل چیست؟

غرق شدن ما در انبوه اخبار: ما هر روز در دریایی از اخبار و عکس‌ها و
ویدئوها از مطالب سیاسی و اجتماعی مهم از سراسر دنیا گرفته، تا اخبار ورزشی
و اخبار سرگرم‌کننده افراد مشهور و اخبار فناوری غرق می‌شویم، طوری که
خیلی وقت‌ها توانایی تمرکز و تحلیل را از دست می‌دهیم.

ما به اسکرول کردن و اسکن کردن سریع چشمی مطالب و مقاله‌ها عادت کرده‌ایم و
از یادبرده‌ایم که زمانی را برای اندیشه کردن اختصاص بدهیم.
به عبارت دیگر توانایی تحلیل مستقل را از دست داده‌ایم و دوست داریم در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها، افرادی به جای ما فکر کنند.
به
وایبر و فیس‌بوک بنگرید و تعداد لطیفه‌ها و عکس‌هایی که با سرعت کپی پیست
می‌شوند، چند نفر ما در این شبکه‌ها تولیدکننده محتوا هستیم؟ چند نفرمان
دست‌کم گلچین‌کننده هوشمند اخبار هستیم؟

در دنیای شتاب‌آلود حاضر بسیاری از ما حساسیت‌های روحی‌مان را از دست
داده‌ایم. طوری که دیدن صحنه خشونت‌ها برایمان تبدیل به سرگرمی شده است و
متأسفانه در خاورمیانه نفرین‌شده، ما هر روز آنقدر اخبار بلایا و کشتارها
را می‌خوانیم که آستانه تحملمان به صورت ناخواسته بالا رفته است.

با وجود امکان دسترسی به اخبار خام، ما همچنان به هنرمندان و نویسندگانی
نیاز داریم که به صورت غیرایدئولوژیک بتوانند واقعیت‌های انسانی را برایمان
دراماتیزه کنند و به عبارت دیگر به وجدان‌های ما نهیب بزنند.این
افراد به ما کمک می‌کنند که طور دیگری به اخبار و رویدادها نگاه کنیم و به
ما گوشزد می‌کنند که رؤیای داشتن دنیای بهتر، واقعا شدنی است و در این
دنیای پهناور فقط من و شما نیستیم که رؤپاپردازیم!

درباره نویسنده
عبداله افتاده
دانش آموخته رشته روابط عمومی الکترونیک هستم، به واسطه شرایط زندگی رشته‌های مختلف کاری را تجربه کردم، تا اینکه در سال 1380 با ورود به خبرگزاری ایرنا استان تهران به عنوان خبرنگار متوجه اشتیاق فراوان به این حرفه شدم. از آن زمان تاکنون نیز در رسانه‌های مختلف در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به فعالیت بوده‌ام. موجب خرسندی است اگر انتقادات، پیشنهادات و سوژه های خبری خود را از طریق کانال‌های ارتباطی زیر با من به اشتراک بگذارید.

ارسال یک نظر